مادرشوهرم هرووقت میاد خونمون بعد ازیک ساعت من نشستم ب من میگه بلندشو بلندشو برو برا پسرم اسفند دود کن چشمم گرفتتش یا مثلامیگه وای چ شوهر خوبی بهت تحویل دادم چ شوهر خوبی گیرت اومده یا تعریف های اغراق امیز میکنه هم خودشو پیش شوهرم عزیز میکنه هم منوکوچیک شوهرمم خوشش میاد دیگه همش طرف اونو میگیره وخیلی دوسش داره مثلا شوهرم موهای پسرمو کوتاه کرده بااین دستگاه موزرا یه دستم کوتاه کرده یعنی همه میتونن بعد موهای پسرمو بخدا کل کلی کوتاه کرده بود مادرشوهرم میگف وای توباید ارایشگر میشدی چقدر قشنگ واقعا حیف این همه هنر برو مادرجون کلاساشو
من اومدم حاظر جواب مادرشوهرا😌..مادرشوهر همینه هی از پسرش تعریف میکنه ..توام که اونجا کسیو نداری که تعریفتو کنه مادرادخترم بی زبونن همون موقع بلد نیستن جواب بدن اگه باشن تو اون جمع..بگو آره پسرخوبی تحویل جامعه دادی باریکلا تربیت ..هم دست شمارو میبوسم برای تربیتت هم دست مادر مهربون و زحمت کشمو که همچین دختری تحویل جامعه داده که بهم یاد داده صبوری و احترام به بزرگترو فداش بشم من
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
میدونم مادر و پدرای دختر همینن منم مادر پدرم همینن خودم اصلا نمیزارم وارد جمع خانواده همسرم بشن چون دلم میشکنه بهشون بی احترامی بشه البته کاری کردم که بهشون احترام میزارن ولی با نیمدن این احتراما دوچندان شده ..خودت بلد باش دیگه با حاظر جوابیه که مادر شوهر میتونه دهنشو ببنده احترام بزاره ...حاظر جوابیتم با دعوا نباشه که این مادرشوهرا ازاون عفریته بازیا در میارنا ترسناک.. اروم با خنده ..
با خنده بگو بعله چون خوب بوده حالا هم بهترین ها نسیبش شده(به خودت اشاره کن) و بگو اگه خوب نبود که م ...
میدونی ازبس تو سرم زده دیگه اعتماد ب نفس ندارم ک بگم منم خوبم من یه دختر شاداب پراز انرژی بودم الان تبدیل ب یه مادرخسته وافسرده شدم درسمو ک خوندم بهترین شغل برام پیداشد اما بخاطر خریتم رفتم محل زندگی شوهرم وشغلمو انتخاب نکردم وکلا موقعیتموازدست دادم حالا هم انگار خونه نشین شدم وافسرده
دیگه دو راه داری یا همین روند رو ادامه بدی یا خودت، خودت رو نجات بدی مگه کیه مادر شوهرت؟چی دار ...
مادرشوهرم زمانیکه من عروسش شدم یه سیگاری داغون بود ک هیچ موقعیتی نداشت بعداز من سیگارشو ترک کرد بعدازازدواج من باپسرش خونه خرید درس خوند الانم وکیله تو شرکت کار میکنه خیلی اوضاعش داغون بود ازپاقدم من اینجور اقبال پیدا کرد شوهرمم همینطور
بگو پسرتون بختشم بلنده که خدا من رو نصیبش کرده هرچقدر تعریف کنید و شکرگذاری کنید کمه
واقعا هم بختشون بلنده من پاقدمم خیلی خوب بود براشون ولی پاقدم اونا سراسر نحسی بود تنها دلخوشیم توتین دنیا پسرمه بخدا پسرش پول ازدواج بامنو نداشت ازبس فقیر بودن پول ازتو صندوق صدقات خونشون برمیداشتن چیز میز میخریدن ازبعد ازدواج من ب همه جا رسیدن حالاهم هی پسرشو تو سرمن میکوبه