دیشب خونه خواهرشوهرم دعوت بودیم بعد آخرش موقع خداحافظی خواهرشوهرم اومده بود بدرقه ما با بچه هاش منم خیلی باهاشون رسمی ام پسرم سه سال و نیمشه برگشت به همشون گفت خدافظ لامصصصبا انقد خجالت کشیدم حتی معذرت خواهی هم کردم ولی فکر کنم متوجه نشد 😢😢😢
اونجا هممون چشمامون گرد شده بود بعد خونواده شوهرم به هم حتی حرفهای عادی مثل دیوونه مثل برو بابا نمیگ ...
ولی خوش به حالت پس محترم اند .خانواده شوهر من خیلی حرفهای زشت وزننده به هم میزنن شوهرمنم یکی از اوناست.گاهی با خودم میگم با چه خانواده ی بی شخصیت وصلت کردیم
یاد کسانی که هرگز تکرار نمیشوندوهیچ حضوری جبران نبودنشان را نمی کند دردلمان بیداد می کند، باهدیه فاتحه وصلوات روحشان راشاد کنیم🙏
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
این حقایق هستند که آدمها را از هم دور میکنند ، نه دروغ ! وگرنه ما دروغ میگوییم که نزدیک باقی بمانیم ! آدمها یکبار عمیقاً عاشق میشوند، چون فقط یکبار نمیترسند که همه چیز خود را از دست بدهند؛ امّا بعد از همان یکبار، ترسها آنقدر عمیق میشوند که عشق، دیگر دور میایستد ...
دشمن خونی؟ چرا آخه؟ یکم با هم مهربون باشیم بعدم حتی اگه با خواهر شوهرم یا هرکسی خدای نکرده دشمن باشم از این ناراحتم که پسرم همچین حرفی زده به دیگران چیکار دارم