بعضی از خانمهای باردار در یک مرحله از بارداری بنا به دلایل متفاوتی دچار زایمان زودرس می شوند. این شرایط در بعضی موارد آنقدر شدید است که متاسفانه خنم باردار قادر به ادامه بارداری نخواهد بود. اما موارد دیگر مادر باردار تحت شرایط درمانی قادر خواهد بود تا به بارداری خود ادامه دهد و نوزادی سالم به دنیا بیاورد. تجربه شما در این خصوص چگونه است.
این اتفاق برای خواهر شوهرم افتاد دکتر بهش گفت به خاطر عفونت کیسه آبش سوراخ شده چند روزی (تقریبا سه روز)بیمارستان بستری بود و به خاطر آبریزش آب کیسه آب تموم شد و بچه را طبیعی به دنیا آوردن دقیقا شیش ماهه به دنیا اومد و دوماهی تو دستگاه بود و با گاواژ تغذیه میشد
اگه میشد نگاهت رو تو حجم یه سرنگ جا داد/اگه میشد فقط یکبار پر و بالی به رویا داد/ من از تزریق میمردم تو رو تا اوج میبردم
من از تزریق میمردم تو رو تا اوج میبردم
بعداز ظهربود تازه وارد ماه شش شده بودم چه قدر خوشحال بودم از 5 روز پیش که تو سونو سه بعدی دیده بودمش و دکتر گفته بود همه چیز طبیعیه روز به روز بیشتر عاشقش می شدم تازه داشتم بعد پنج سال انتظار سخت و طاقت فرسا شیرینی روزهای مادرانه رو تجربه می کردم روزی هزار بار دنیای مادر و دختری رو تصور می کردم که یک دفعه کمرم درد گرفت اولش خیلی کم بود و به نظر نگران کننده نمیومد اما کم کم فاصله دردا کمتر شد و شدتشون بیشتر دیگه اونقدر شدید شده بود که هیچی نمی فهمیدم و خودم رو به بیمارستان رسوندم درحالی که هنوزم تو بهت بودم ماما معاینه ام کرد دهانه ی رحمم کاملا باز شده بود و بچه داشت به دنیا میومد التماس هاو گریه های من دیگه هیچ چیز رو عوض نمی کرد دردا هر لحظه بیشتر وبیشتر شد تا اینکه کیسه آب پاره شد خدا امید هیچ بنده ای رو ناامید نکنه همون جا بود که امیدم ناامید شد دختر قشنگم چند ساعت بعد طبیعی به دنیا اومد ما ضعیف تر از اون بود که بتونه زنده بمونه اون رفت و برای همیشه حسرت در آغوش کشیدنش رو به دلم گذاشت دکترم همونجا گفت که برا بارداری بعدی باید حتما سرکلاژ بشم و حالا من هستم با داغی که بردلم نشسته و نگاهم را به دستان خدا دوخته ام تا بازهم برایم معجزه کند دوستان التماس دعا
سلام، من تو هفته 33 بودم که کمردرد و دل درد داشتم ، برای چک کردن به بیمارستانم مراجعه کردم و فکر نمی کردم مورد جدی باشه ولی بعد از معاینه بهم گفتند زایمان زودرسه و باید بستری بشی، خیلی ترسیده بودم و یک هفته بیمارستان بستری شدم ...خدا رو شکر با استراحت مطلف و یه سری داروهای دکترم تونستم تا هفته 39 دخترمو نگه دارم و زایمانم به موقع شد. الان دخترم 20 ماهشه و خدا رو شکر می کنم. برای دوستانم یه نصیحت خواهرانه دارم، استرس دشمن اینجور چیزاست اگه یه همچین تجربه ای رو کردین اول به خدا توکل کنید و استرس نداشته باشین. خدا خیلی مهربونه و همیشه صلاح کارمونو می خواد. آیه الکرسی برای نی نی هاتون هر روز بخونید .. خیلی کمکتون می کنه.
خداوندا بابت فرشته قشنگی که برام دادی هزاران بار شکرت می کنم.
با سلام خدمت تمامی دوستان من به لطف خدا و با مصرف کلومیفن و گونال اف و HCG باردار شدم.متاسفانه اوایل باداری با درد شکم و کمر شدید مواجه شدم .در هفته هشتم در سونوگرافی کم بودن مایع دورجنین تشخیص داده شد.با خوردن روزی 1 یا 2 لیتر آب جبران شد.در هفته دهم خونریزی داشتم. با مصرف سایکلوژست بهتر شدم.در هفته 16 بنا به تشخیص موسسه نسل امید آمینو شدم البته دوبار سوزن وارد کیسه آب شد. بار اول رفت روی جفتم، بعدی نمونه برداری کرد.جواب خوب بود.در هفته 19 سه شب تب و لرز شدید داشتم با دارو و سرم بهبود یافتم.در هفته 24 دوباره تب شدید کردم و در همان زمانها بود که متوجه ترشحات سبز یا زرد رنگ شدم.و متاسفانه در هفته 25 کیسه آبم پاره شدو در بیمارستان با تزریق آمپول بتا و تحت مراقبت های شدید درمانی من 2 ماه در بیمارستان بستری شدم .و در 34 ختم بارداری اعلام شد و سزارین شدم. نوزادم با وزن 1800 به دنیا اومد خداروشکر الان وضعیت خوبی داره اما خیلی برام سخت بودزردی بالایی داشت علاوه بر اون رفلاکس شدید هم داشت وخواستم بگم نمیدونم کدام یک از موارد بالا تو این اتفاق سهیم بودن ولی یه چیزی رو خوب می دونم اونم اینکه اگه خدا نخواد حتی یه برگ هم از درخت نمی افته و این دکترای محترم نیزی وسیله ای از جانب خداوند هستن تا دوفهته بغد از زایمان بیشتر اوقاتم رو تو بیمارستان بودم
سلام من بارداری اولم خیلی اطلاعاتم کم بود و کسی نبود که منو راهنمایی کنه به خاطر همین در هفته سی و چهار کیسه آبم پاره شد و هیچوقت دلیلش رو نفهمیدم اما خدا رو شکر پسرم سالم با وزن 3300 به دنیا اومد الانم اول دبستانه منم تو ماه پنجم هستم هفته 18 سرکلاژ شدم تا دوباره اون اتفاق نیوفته همه چیرو به خدا سپردم به قول دوست خوبمون هر چی خدا بخواد همون میشه. ان شاالله همگی بارتونو سالم زمین بگذارید
سلام من بارداری اولم خیلی اطلاعاتم کم بود و کسی نبود که منو راهنمایی کنه به خاطر همین در هفته سی و چهار کیسه آبم پاره شد و هیچوقت دلیلش رو نفهمیدم اما خدا رو شکر پسرم سالم با وزن 3300 به دنیا اومد الانم اول دبستانه منم تو ماه پنجم هستم هفته 18 سرکلاژ شدم تا دوباره اون اتفاق نیوفته همه چیرو به خدا سپردم به قول دوست خوبمون هر چی خدا بخواد همون میشه. ان شاالله همگی بارتونو سالم زمین بگذارید