سلام بچه ها ، من امروز دندان عقلم کشیدم
دندانپزشکم از دوستان پدر و برادرم هستند و آشنا بود
من مادرم فوت شدن و امروز وقتی از مطب برگشتم خیلی جای خالیش حس کردم دوست داشتم براش بشینم و تعریف کنم که امروز چطور گذشت و اینکه دکتر به چشم خواهری چقدر از موهای بلندم تعریف کرد که توجه من موقع کشیدن دندان پرت بشه و اذیت نشم .
از بی کسی و تنهایی گفتم به خالم زنگ بزنم و تعریف کنم حالا خانم به جای گوش کردن به حرف من دندان تیز کرده بود برای دکتر که بیاد دخترشو بگیره هی میگفت معرفی کنید عکس دکتر بفرست !
حالا دکتر ۴۵ سالشه و جدا شده
دختر خالم ازدواج نکرده و ۵۰ سالشه
هرچی میگم دکتر قصد ازدواج نداره همیشه به برادرم میگه و تاکید میکنه اگر بخوام ازدواج کنم برای پدر شدن هست و فرزند میخوام
بعد خالم دعوا که مرتیکه بچه میخواد چیکار ، برو عکس دختر منو نشون بده .😐
خیلی تماس بدی بود و رفتار خالم وحشت ناک شده
اون زمان که دخترخالم سن مناسب ازدواج بود اینقدر ایراد گرفت که هرچی خاستگار بود با دلایل چرت میپروند حالا رفتارش اینجوری شده و از شدت ناراحتی یجور وحشتناکی همش به همه میگه معرفی کنید
اصلا نمیدونستم چی بگم