باخواهرم امروز حرف میزدم حالش خیلی بد بود تازه ۴ساله ازدواج کرده این ازدواج سومشه و یه پسر سه ساله داره خودش ۴۵ سالشه شوهرش ۵۵ سالشه.شوهرش مجرد که بوده تو یه تصادف یه پاشو از دست میده الان با دوتا عصا را میره. معتادم هست و هزار بار رفته کمپ اما فایده نداره. یسال که بالا پشت بوم مادرشوهرش میشستن تو خرپشته حدود ۷متر بود بعدش یخونه اجاره کرد ۳۰ تومن ماهی ۴تومن که اونم اجاره هارو نتونست بده و پیششون تموم شد الان گفته تا اخر این هفته باید خالی کنین. اینم وسیله هاشو داره خوردخورد میاره خونه ننم که خودشو بچه بیان اینجا شوهرشم بره تو خیابونا.
ابجی کوچیکمم شوهرش با باباش دعواش میشه ازخونشون که تو ساختمون اونا بوده میندازه بیرون سر اینکه شوهرش عرق خور و رفیق بازه اونام بدشون میاد و دیدن این ادم نمیشه پرتش کردن بیرون اما گناه زن و بچش چیه این وسط.
داداش وسطیمم زنش پریشب میندازش از خونه بیرون مادرم میره پادرمیونی میکنه راش میده خونه وگرنه اونم باید با ساکش میومد اونجا
خلاصه اوضاع خونه مادرم خیلی بهم ریخته پدرومادرمم خیلی غصه میخورن بابام ۸۰ سالشه و مادرمم ۷۰وخورده ای اما اصلا آرامش ندارن اثاث منم از یطرف اونجا خودمم خیلی ناراحتم زندگی خودمم روهوا😔
خیلی واسمون دعا کنید🙏