من سر یه مسئله که احساس کردم خواهر شوهرم داره دخالت می‌کنه تو زندگیم باهاش تند حرف زدم بعدش بهش زنگ زدم بر نداشت حتی روز تولدش هم خواستم بهش تبریک بدم نخواست صحبت کنه الان واقعا نمی‌خوام خونه مادر شوهرم برا عید ببینمش ولی چاره ای ندارم نمی‌دونم چه برخوردی داشته باشم
سلام . بهش یه پیام بده متنی باشه حتما که بعداً اگر کسی گله کرد ازت نشونش بدی . بگو زنگ زدم باهات صحبت کنم و اگر از دست هم دلخور هستیم رفع کدورت و کینه کنیک اما جواب ندادی . روز تولدت هم تماس گرفتم که باز هم کینه ای از همه نداشته باشیم اما صحبت نکردی . منم دیگه مزاحمت نمیشم . هروقت فکر کردی میتونیم صحبت کنیم بهم پیام بده .
دیگه هم بهش پیامی نده. تا عید هم یکماه بیشتر مونده.ادمیزاد از فردای خودش خبر نداره . شما از الان نشستی داری فکر سی و خورده ای روز دیگه رو می‌کنی ؟!
غرورم اصلا اجازه نمیده که حتی پیام بدم آخه دو بار خواستم باهاش حرف بزنم نخواسته فقط متاسفانه خواهر همسرمه اگه کسه دیگه ای بود حتی نمی‌خواستم ببینمش
میدونین به خودم باشه اصلا نمی‌خوام دیگه ببینمش همیشه وقتایی از زندگیم باهام حرف زده حالمو بد کرده اذیت شدم حرفاش از محبت نیس از روی ریاسته از روی خود بزرگ بینی از این میترسم بخواد باهام دوباره خوب بشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
