2777
2789

از اول که بدنیا اومد افسردگی شدید گرفتم، بعدش هم خیلی اذیتم کرد ، دست تنها توی شهر غریب با شوهری که بی مسئولیت بود ، مجبور شدم کارمو ول کنم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شما مادری یا دختر متوجه نشدم؟


من یه مادر داغون و خسته ام.دخترم نزدیک دو سالشه.بارداری و زایمان سختی داشتم به حال مردن بودم اما نمردم.دخترم از وقتی به دنیا اومد مریض بود و هنوزم ادامه داره و کارش به جراحی کشیده .کلا از اول خیلی بچه بد قلق و بی‌قراری بود و هست .چهره اش شبیه خواهر شوهرم شده که ازش متنفرم .خیلی ناراحتم و همین باعث شده که خیلی حس خوبی نگیرم

متاسفم برات ولی بعضی وقتها قضایا خیلی پیچیده هست

میدونی دلم میخواد یه روز بشینیم فقط در مورد خودمون حرف بزنیم. هر موقع از کسی گله داره من میشم سنگ صبور، ولی نوبت به خودم میرسه از حرف زدن در میره. 

دلم محبتشو میخواد، بغلشو میخواد ولی هیچ وقت نتونسته نشون بده

من تو این ارتباط نادرست، شوهرم خیلی مقصر بود ، از اول با من درست رفتار نمیکرد، یه جاهایی بی موقع از بچه دفاع میکرد و دخترم به مرور بی احترامی رو ازش یاد گرفت ، مرتب بهم بی احترامی میکنه، با اینکه هر کاری از دستم برمیومده براش کردم ولی جز ناسپاسی و بی احترامی جیزی از دخترم ندیدم





من مادر خیلی بامحبتی هم ندارم ، خدا برامون حفظش کنه ولی هیچ وقت پشت و پناهم نبود، الانم دخترم اینجوری ،خیلی دلم شکسته، آدما وقتی کسیو تو این دنیا نداشته باشن و تنها باشن ، خیلی حساس  میشن  بخدا دارم اشک میریزم و مینویسم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792