من سه سال پیش زایمان کردم .به دلیل مشکل جسمی که دارم کمی اذیت شدم و بلند شدن از تخت و راه رفتن بعد از سزارین برام مشکل بود ولی به هر سختی بود انجام میدادم. تو اون دو روز بیمارستان چند ساعتی یکی از دوستانم به عنوان همراه پیشم بود. .وقتی مرخص شدم و اومدم خونه ،با صدای بلند داشت به مهمونا و خواهرام میگفت که این خیلی تو بیمارستان اذیت شد و خانم های دیگه بعد از سزارین تنها بلند میشدن و راه میرفتن و حتی میدویدند. من خیلی دلم شکست اونجا .
شاید شما چون خیلی از اون شرایط ناراحت بودید حساس شدین نسبت به این موضوع 🤍
وَالضُّحَی (سوگند به روزِ روشن)وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَی(و قسم به شب هنگام آرامش آن)مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَی(که پروردگارت هرگز تورا ترک نکرده و با تو دشمنی ندارد)🩵
داشته اینجور میگفته که ازت انتظار پذیرایی و ...مهمونداری نکنن و بدونن خیلی اذیت شدی
حرف بدی نبوده بنظرم
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم! 🌷 دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️
امسال خودش عمل مفصل زانو داشت و قرار بود پنج روزه مرخص بشه ولی یکماه تو بیمارستان بود. و تا پای مرگ رفت. خیلی دلم میخاست بهش بگم این عمل رو زن عموی منم انجام داد و بعد از چهار روز مرخص شد. ولی دلم نیومد و از خدا ترسیدم
برات سو تفاهم شده بنده خدا قصد بدی نداشته شاید میخواسته بگه عمل سزارینون طوری بوده که اذیت شدید چون ...
به نظر خودم و بقیه سزارین خوبی داشتم با وجود مشکل جسمی. اون سختی های طبیعی بعد از سزارین رو مثل همه داشتم ولی ایشون خیلی دوست داشت پر رنگ تر نشونش بده. خواهرام هم تو بیمارستان بودن پیشم و منو همراهی کردن. در جوابش هم میگفتن به نظر ما عالی بود ولی اون باز حرف خودش رو میزد