دو نفر از فامیلا شوهرم اومدن شهر ما. دیشب و امروز و امشب همه فامیل دور هم بودن با اونا ولی اصلا به من نگفتن 🥺🥺 استوری هاشونو دیدم قلبم ترکید. انگار نه انگار من ادمم یعنی فقط من اضافی ام.
به جاریم پیام دادم که گله کنم بهش هنوز جواب نداده. تو گلوم گیر کرده دارم خفه میشم. به شوهرمم میگم میگه چرا برات مهمه به درک ولی واقعا نمیتونم. میخوام فردا زنگ بزنم همه شونو دعوت کنم تا خجالت بکشن شرم کنن از کار زشتشون ولی شوهرم زیر بار نمیره
اومدن از خونه ما پیک نیک بردن جاریمم قاشق چنگالا منو امانت گرفت حتا با ماشین ما رفتن بیرون
داری خودتو کوچیک میکنی
ولش بابا توهم محلشون نده دیگه
به نظرم خودتون را سبک میکنین ...
اونها دوست ندارند شما در جمع شون باشین بعد میخواین به زور بگید من را بازی بدین؟
خب جالب نیست
فقط اینو بهت بگم داری خودت رو کوچیک میکنی
به جاریتم نمی‌خواد بگی چه کاریه اصلا
خواستم بگم دعوتشون نکن محل نده و اینکه منم ۱ آذر آزمایش cvs انجام دادم جواب شما چطور بود؟
انتظارت بیجاست
ببخشید ولی دیوانه ای اگر دعوتشون کنی
چرا منت میکشی ؟ برات اصلا مهم نباشه
شوهرت عاقله .اونا تو رو راه ندادن تو جمعشون .تو بیاریشون خونت حمالیشون کنی .بعد بگی خجالت کشیدن
خودتو کوچیک میکنی اگر گله کنی به درک
ماشینم بهشون نمیدادی چندشارو
