2777
2789
عنوان

من باردارم ولی هرچی رفتم خونه پدرم...

| مشاهده متن کامل بحث + 647 بازدید | 38 پست

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بچه چیزی نمیشه فقط رواعصابش درآینده اثرمیذاره کمتربرو

خب منم همینو میگم بچمو روانی کردن میترسم..منم خودم هورمونام از روزیکه باردارشدم بهم ریخته بدتر شدم هی تن وبدن منومیلرزونن

عزیزمممم غصه نخور دیگه هرچی بود تموم شد رفت از اینکه گریه کردی و حال دلت بد شد هم عذاب وجدان نداش ...

میدونی از چی غصم میشه؟دقیق دارم ی روز درمیون حرص میخورمو گریه میکنم...اخه این بچه چه گناهی کرده اگه شوهرم بفهمع نمیزاره برم اونجا دیگه

خب منم همینو میگم بچمو روانی کردن میترسم..منم خودم هورمونام از روزیکه باردارشدم بهم ریخته بدتر شدم ه ...

اشکال نداره ازین به بعدریلکس کن

عزیزان من باردارنیستم تاپیکام فقط براآگاهی دادن به ماماناهستش دیگه انقدپرسیدین گفتم اینجابنویسم براتون

همون موقع باید ول میکردی میرفتی چرا موندی خودتو داغون کردی با اون بچه تو شکمت؟ بعدم به شوهرت‌میگفت ...

شک میکرد..تا اومد سفره رو انداختن منو توهمون حین رفتم توالت وگریه کردم خیلی به سرم زد ول کنم برم بهش بکم ولی نمیخاسم بفهمه بعدا بزنه توسرم..مادرمم خیلی حرص میخورد

پدرم اصلا دوست نداره ما جمع شیم اونجا مبادا پول تریاکش کم بیاد..ما هفته ای یبار میریم..گوشت اون غذا ...

فکر کردم‌پدرت دوست داره بری

ولی چرا نمیتونی ب شوهرت بگی؟ هیچ ایرادی نداره

ی وقتا من میرم خونه مادرم همسرم نیست یه وقتا اون میره خونه مادرش من نمیرم

سخت نگیر ب خودت. هیچ ایرادی نداره ی وقتا تنها بری

من مادرم نزدیک مون بود نهایت سالی یکی دوبار با همسرم‌میرفتم. ترک شون‌نکن. روز برو عصرونه برو. بنظرم‌تنها باشی احترام همسرت‌بیشتر حفظ میشه. نه همیشه ولی همسرت دو سه بار ی دفعه بیاد

شک میکرد..تا اومد سفره رو انداختن منو توهمون حین رفتم توالت وگریه کردم خیلی به سرم زد ول کنم برم بهش ...

دیگه گذشت عزیزم تموم شد خودتو ناراحت نکن 

کمتر برو یا یه وقتایی یه سر بزن بیا 

به فکر خودت و اون جوجه باش محل ب حرفشون نذار

ناراحت نباش عزیزم  اونام یکم حق دارن چون دعوت بودین زشته انتظار زیاد کشیدن بنده خداها گشنه بود ...

من سندرون روده هم دارم روده هامم درد میان شکمم درد میاد تا میترسم و حرص میخورم..اخه گناه من چی بود این وسط..هنوز ساعت ۹نبود...حالم ازهمشون بهم میخوره بجز مامانم..بهش پیام دادم شوهرتو پسرتو سپردم بخدا..خدا خودش جوابشونو بدع..حالم از پدرم بهم میخوره هیچ کاری برامون نکرده توفقر و بدبختی بزرگ شدیم...حالام برامون دور برمیداره..هرخوبی هم بهش بکنم بازم از من متنفره

فکر کردم‌پدرت دوست داره بری ولی چرا نمیتونی ب شوهرت بگی؟ هیچ ایرادی نداره ی وقتا من میرم خونه مادر ...

من همیشع بعد از شام ی سری خودم میرم اونجا سرمیزنم شوهرم نمیاد..هیچ وقت نخاسم برای غذا برم خونه مادرم باری بشم رو دوشش..بعد شام شوهرم میرسونتم میره..گاهی اوقات مادرم شام تدارک میبینه اونم خودمون خیلی چیزاشو میبریم هممونو میگه ..شوهرمم میاددیگه.پدرم که دربند بچه هاشم تیس چع برسه داماد..اما داداشم کلا از شوهرم نفرت داره...نمیدونم چرا..شوهرم باهاش حرف میزنه اکثرا کم محلی نیکنه..

خب چرا کمتر نمیکنی رفتنت رو؟ هفته ای یکی دوبار برو اینجوری احترامت هم بیشتر میشه


درحد سر زدن میرم..نمیتونم مادرمو نبینم..برای همین اخرشبا بعد شام میرم خودم تنها..ولی نمیدونم چرا هرشبی که هممون شام اونجاییم مثل اینکه طلسممون کردن یهو دعوا میشه منم میترسم..دلمم نمیاد مادرم که میگه شام بیاید نرم..اما ازاین ببعد نمیرم بااونا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792