خدا نکته قشنگم
چند هفته پیش باهاش کات کردم
من کلا از ولنتاین خوشم نمیومد به نظرم خیلیم خزه
ولی داشتم میومدم خونه یادم افتاد فردا ولنتاینه یهو یه لحظه خیلی دلم تنگ شد براش
خونه فامیلشون چندتا کوچه بالاتر ماس گفتم برم از اون جا رد شم شاید اومده بود بهشون سر بزنه
که اومده بود ماشینش دم در بود
خواستم زود رد شم برم که یهو خودشو دیدم
چشم تو چشم شدیم با غضب نگام کرد
دلم داره میترکه
خیلی چیزا رو این روزا دارم تحمل میکنم دیگه کم آوردم
چیزی نمونده به سرم بزنه یه بلایی سر خودم بیارم😔