قضیه اینه ک شوهرخواهرم خواست ک شوهرم ضامنش بشه اونم بخاطرشرایطی نشد
بعد حالا بعداون یه روزمااومدیم خونه خواهرم شوهرخواهرم خواب بوددیگه پانشد باماسلام علیک و اینابکنه به شوهرم بشدت برخورد
حالا شوهرم رفته جای دیگه براکار من خونه مامانم بودم
خواهرم داره دخترخواهرشوهرشو پاگشا میکنه همه خانواده شوهرش و مارو دعوت کرده 
همه میرن مامانم بابام داداشام منم خونه مامانم ایناهستم چون شوهرم نیس منم مجبورم برم کلا خواهرم انتظارداره ک برم حالا شوهرم پاشو کرده تویه کفش ک نه نرو من دلم نمیخواددیگه اون ادمو ببینی
وای موندم این وسط دیگه نمیدونم چیکارکنم