2777
2789
عنوان

مشكل من و خانواده شوهرم ، بياين لطفا نظرتون رو بگين

| مشاهده متن کامل بحث + 949 بازدید | 57 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

نه نگو اگر حال داری نهار دعوتشون کن .اصلا نزار مادر شوهرت به خواسته ش برسه . یه نهار یا دعوت کن یا برو خونشون بگو شما نیومدین من اومدم بعد یواشکی به پدر شوهرت بگو دلخور شدی 

نه خودتو سبک میکنی 

نیومده خب نیومده !

چه اهمیتی داره لابد دوست نداشته بیاد🤷🏻‍♀️ خودتو به دیگران تحمیل نکن ! 


ببخشید اگه غلط املایی دارم تند مینویسم و حقیقتا حسش نیست برگردم درستش کنم__ اهدافم برای زندگیم : گرفتن گواهینامه پایه یک ، مسافرت تنهایی بدون هیچ کسی  دبیر یا مهندس شدن ، تاسیس کارگاه خیاطیم و تاسیس ارایشگاهم __ میدونم خدا هوامو داره و ی روزی به تمام ارزو ها و هدف هام میرسم _ متولد اردیبهشت🐄 ؛ طفل شیر خوار طبیعت 🦥 سال خروس 🐓 ، خروس مزرعه ام و با همه میسازم ؛ از سوسک نمیترسم ولی مث سگ از مارمولک میترسم 😂😂

وای نههههه اصلا. این چکاریه. نگیا

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

در ضمن شوهرت باید ناراحت باشه از پدرش 

_الو مامان جونم سلام خوبی؟                                          _سلام مادر خوبم.                                                              _خدا رو شکر(و من خوشبخت ترینم)

نه زنگ نزن و اهمیت نده حتی دیدیشون هم نگو   چرا برا جاریام رفتید. اونا بخاطر پسرشون باید میومدن که نیومدن. حالا شما هم منتظر فرصت باش که اگر دخالتی کردن یا حرفی زدن  چیزی داشته باشی واسه کوتاه کردن زبانشون

خودتو کوچیک نکن شوهرت چی میگه؟ اون باید گلایه کنه نه شما

اون ميگه به درك كه نيومدن 

ولي خانواده من و فاميلام همه اومدن و خانواده ام همه تعجب كردن از رفتارشون همه اش ميپرسن چقد بي ادبن چرا نيومدن 

اصلأ چیزی نگو بزار به وقتش

دعا کنید منم مامان بشم💜🥲 «« این امضا توی تاریخ۱۴۰۲/۹/۱۶ برای همیشه و به اذن خدا تغییر کرد»»ومن به لطف خدا باردار شدم😭😭😭 ... از خدای مهربونم می‌خوام دامن همه ی منتظرا رو سبز کنه 🥺🌱✨میشه برای شنیدن صدای قلب نی نی شیطونم و سالم بودنش دعا کنی ؟؟🥺💜✨ توی تاریخ ۱۰/۸صدای قلب نازشو شنیدم برای همه این لحظه رو می‌خوام 😍♥️🌿 تاریخ ۱۱/۱۲رفتم سونو آن تی یه پسمل شیطون بودو همه چیز عالی بود ♥️😍🤍

رمز داخل متنه خودتم باید فهمیده باشی 

نیومدن پدر شوهرت  به خاطر مادر شوهر چون گفتی  دوس داره تو از چشمش بیفتی مواظب نوع رفتارت با پدر شوهر باش تا مایه خوشحالی مادر شوهر نشه اگرم نیومد تنها دلیلش همون خلقیات مادر شوهره 

کرشمه ی تو شرابی به عاشقان پیمود                               که عشق بی خبر افتاد و عقل بی علم شد 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792