خلاصه مادرش شروع کرد گریه کردن که منم نمیدونم از دست پسرم چیکار کنم و ما طرف تو ایم و تو حالا بیا و ببخشش و بگذر ...
نامزدمم اسمشو میذارم (اقای ایکس) فکر نمیکرد ک من بفهمم و خیلی زیاد از دست دوستم که به من آمار داده بود عصبانی شد میخواست بره بیمارستان و با پر رویی تمام منو تهدید میکرد که میرم یکاری میکنم اخراج بشه که آمار خصوصیه منو داده
ماشین هم ۲۰۶ بوده که هیچیییی ازش نمونده انقد تصادف سختی بوده که اینا بیهوش شدن و پلیس و اورژانس اومده بوده بالا سرشون