مادرشوهرم مهمونی بزرگ زنونه داشت و منو همسرم خیلی قبل مهمونی براش زحمت کشیدیم،مهمونی ک تموم شد،آماده شدم تا بیام خونه گفت صبرکن شوهرت بیاد شام بخوره،گفتم نه دیگ دیر شده خسته هم شدم.گفت پس برو براش قابلمه بیار آش بگیر،من جای قابلمه هاشو نمیدونستم و سایز قابلمه هاش به نسبت بزرگ بود،یه متوسط گرفتم و از نیمه کمتر آش ریختم...برگشت پیش خاله و دخترخاله های شوهرم گفت اووووو چقد قابلمه بزرگه یه کاسه آبگوشتی میاوردی.
من همونجا در قابلمه رو زدم از آشپزخونه اومدم بیرون،اصلا اهل حاشیه و این حرفا نیستم و واقعا برام سنگین بود ناراحتیمو نشون دادم ولی این قضیه رو دلم سنگینی میکنه میخام حتما باهاش صحبت کنم. (دوست دارم نظراتتون رو بدونم دوستای عزیزم....)