یهو هوس کردم چیزای غمگین بشنوم
ب همان درد بسوزی که مرا سوزاندی
توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود د بده
بیت ندارم اما خیلی دلم گرفته از همه بیشتر و اول از خودم.....
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کردو رفت
باشد که نباشیم
بدانند نبودن بلدیم
اب نطلبیده همیشه مراد نیست. شاید بخواهند قربانیت کنند
دردم این نیست که او عاشق نیست
که معشوق من از عشق تهی ست
دردم این است با دیدن این سردی ها
من چرا دل بستم ؟
من از بیگانگان هرگز ننالم
که هرچه کرد، با من، آشنا کرد...
دل میرود ز دستم صاحب دلا خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا
میازار موری که دانه کش است
بترس از عمویش که هفت تیر کشی است
😉😅
گدایی میکنی یه ثانیه بوی منو بلخره
میفهمی آخرش این عاشقیه چقدر بده
ز هوشیاران عالم هرکه را دیدم غمی دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
خیلی حقه
تو دیگه داری میری این اختتام رویاست
این آخرین سکانس فیلم کازابلانکاست
من مرد ِ نقش اول
مغرور و بی تبسم
تو اون زنی که میره
با مرد نقش دوم
بارون بباره یا نه
صحنه دراماتیکه
تصویرت از توو چشمام
میریزه چیکه چیکه
بارون بباره یا نه
صحنه دراماتیکه
تصویرت از تو چشمام
میریزه چیکه چیکه
اسکار ُ من می گیرم
اما چه فرقی داره
نقش سیاهی لشکر
با یک ابَر ستاره؟
وقتی تو رو ندارم
وقتی تو دور ِ دوری
وقتی باید بسازم
با حسرت و صبوری
این اشکا مصنوعی نیست
تو دیگه داری میری
داری چشاتو از من
از نقش من می گیری
بارون بباره یا نه
صحنه دراماتیکه
تصویرت از توو چشمام
میریزه چیکه چیکه
بارون بباره یا نه
صحنه دراماتیکه
تصویرت از تو چشمام
میریزه چیکه چیکه
شب اختتامیه جشنواره فیلم فجر هم هست بی‌ربط نیست.
هر آنکه چشم تورا طرز دلربایی داد
دلم مرا به نگاه تو آشنایی داد
اونی که میزدو میرفت بدونه که مثل من توی این زمونه کم بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
