من که زیاد ناراحت نمیشم ولی دلم واسه بچه هام میسوزه واسه این دوست ندارم بمیره
ولی اگر نباشه واقعا پیشرفت میکنم گاهی میگم کاش بره یه کشور دیگه و نیاد من میرم نزدیک خونه مادرم خونه میگیرم دوباره درس میخونم دانشگاه میرم کارمیکنم زندگی حودمو بچه هامو میسازم از این همه ناز اداهاش رااحت میشم عوضش بچه هام پدرشونم دارن سالی یکبار خارج بهش سربزنن🤣
ازدواج نکردیم هنوز ولی نمیخوام بهش فکر کنم واقعا عذاب اوره
هروقت می‌ره مسافرت مریض میشم
الان تصورت اینه اگر نباشه میفهمی اینایی ک گفتی همش ی رویاس
من خدا نکنه اون روز بیاد دور از جونش اگ چیزیش شه همونجا تموم میکنم منم
وایی خدا نکنه تصورشم سخته از خدا میخوام زودتر از همسرم بمیرم
مطمینم اون روز میشه روز عروسیم
توهم میزنی میشینی به چه چیزایی فکر میکنی!!!
منم دوست دارم شوهرم ی شغل راه دور داشته باشه سا ی سال نبینمش
من بخاطر نامادریم نمیتونم طلاق بگیرم اگه میتونستم تاالان صدباره طلاق گرفته بودم
وای نه خدا نکنه اگر بمیره دق میکنم
ما تازه دو ماهه عروسی کردیم🥺
من که فکرشو میکنم میگم خدایا یه لحظه هم بدون شوهرم منو نگه ندار اول منو بکش
خدا نکنه وای فکرش عذاب اوره دور از جونش🥲سرش سلامت باشه انءشالله
