سلام ممنون ازینکه اجازه میدید مشکلاتمون رو بیان کنیم من از روزی که وارد زندگی همسرم و خانوادش شدم برادرشوهرم و خانمش با هم سرد بودن دوازده ماه سال دوازده شبشو کنار هم نبودن نه پیش هم میخوابیدن نه با هم حرف میزدن اوایل به همین منوال گذشت تا کم کم پاشون توی زندگی ما باز شد برادرشوهرم خیلی با من حسادت میکنه هرچی من میخرم میره دقیقا مثل همون برای زنش میخره یه گردنبند قسطی خریدم رفت شش تا النگو پهن برا زنش خرید(کسی که لج میکرد نون هم نمیذاشت زنش بخوره) رانندگیم خوبه شبانه روز داره وقت میذاره که زنشو راننده کنه شب و روز میبرش بیرون و بهش میگه رانندگی کن تا یاد بگیری حتی لوازم ارایشش همه چیزش دقیقا مثل مال من میخرن حالا من با پول خودم و پدرم اونا با پول برادر شوهرم اینقدر به هم چسبیدن و خرج زنش میکنه که نگو شوهر من حتی مانتو هم برام نمیخره میگه برو به پدرت بگو برات بخره و خودشو میکشه برا زنبرادرش تا جایی که من گاهی شک میکنم روش نظر داره تمام اون خانواده مصمم شدن که جاریم رو ببرن بالا و منو بکوبن زمین نمیدونم چکار کنم خداشاهده به غیر از احترام کاریشون نداشتم اصن تماسی هم باهاشون ندارم