2777
2789

خانما من تو این ماه حالت تهوع داشتم  و دقیقا تو تاریخ مشخص تمام علایم لانه گزینه رو داشتم دسترسی به بی بی چک ندارم تا چند روز دیگه الان دیشب دباره چند تا لک دیدم ننیدونم باردارم یا پریودیم قاطی شده  من یه بچه ی ۶ ساله دارم بچه نمیخوام بنطرتون چیکار کنم خونریزیم شروع شه از این درد خلاص شم

سلام عزیزم..

من تازه فهمیدم باردارم این ماه.. ولی هیچ علائمی ندارم دکتر گفت حالت تهوع اینا از ماه دوم بارداری شروع میشه تازه

فکر نکنم شما باردار باشید... لک هم دارید که این قبل از پریودیه معمولا... از موعدت گذشته یا نه؟

همینجوریش یه شهر بام بَده..تو سمت من باش عذابم نده💔🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶      یکروز بالاخره آخرین کسی که تو رو میشناسه میمیره! و خاطرت برای همیشه فراموش میشه....! پس از زندگیت لذت ببر❣️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام عزیزم.. من تازه فهمیدم باردارم این ماه.. ولی هیچ علائمی ندارم دکتر گفت حالت تهوع اینا از ماه د ...

عزیز ن استرس شدید گرفتم و این باعث شده این طور نامنطم شم الان به هر نوح بی بی رو پیدا کرم زدم و و منفی بود خدارو شکر ...خیدایا شکر اینقد خوشحال شدم سجده ی شکر کردم 

عزیز ن استرس شدید گرفتم و این باعث شده این طور نامنطم شم الان به هر نوح بی بی رو پیدا کرم زدم و و من ...

👌

همینجوریش یه شهر بام بَده..تو سمت من باش عذابم نده💔🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶      یکروز بالاخره آخرین کسی که تو رو میشناسه میمیره! و خاطرت برای همیشه فراموش میشه....! پس از زندگیت لذت ببر❣️
تااونجا که پسر همکاسیت صدا زد از دست بچه های بالایی

اون همکلاسیم اسمش گزاشتم حمید .....حمید منو از اونا نجات داد خودش پشنهاد داد کم کم باحمید اشنا شدم یه جوری انگار میخواستم انتقام بگیر نه از دوس داشتن ....اما بی خبر از اینکه حمید یه دیوانه به تمام معنا بود ورزشکار بود خیر سرش عصو تیم ملی اما دیونهی عصبی و و در نهایت فهمیدم اعتیاد داره ....بعد از کلی فرازو نشیب با حمید اتفاقای بد یه روز که قرار بود بیاد تو راه تصاف میکنع میره کما و کلا همه چی از ذهنش پاک میشه و منو یادش نمیومد از بعد اون تصادف ده سال گدشت و من ازش همچنان بی خبرو خبری ندارم و با عشق که اسمشو گداشته بودم مجید دباره اومد خواستگاری ازدواج کردم ...



این فقط داستان حمی بود وقتی با مجید ازدواج کردم اون خودش طومار نامه میشه و ادیت های خواهرو مادر مجید و پدرو برادرش اونا همه به کنار اوما مجید توی اینا همه پشتم بود الان ده سال از زندگیمون میگدره و  اختلاف نطر های هس اما زندگی ارومی پیدا کردیم حدود دوسال ... من از سن ۱۸ تا ۳۲ بدترین روزای عمرمو گزروندم ۲ ساله دارم با ارامش زندگی میکنم

اون همکلاسیم اسمش گزاشتم حمید .....حمید منو از اونا نجات داد خودش پشنهاد داد کم کم باحمید اشنا شدم ی ...

عزززیزم ممنون که برام وقت گذاشتی...خداراشکر که از اون ادم سمی جدت شدی...خوشبخت باشی خواهری...هرچند دوست داشتم با جزئیات باشه ولی همینم خیلی برام باارزشه که برام وقت گذاشتی💗🌸💗

عزززیزم ممنون که برام وقت گذاشتی...خداراشکر که از اون ادم سمی جدت شدی...خوشبخت باشی خواهری...هرچند د ...

فدایت عزیزم شرمنده گلم الان واقعا وقتشو نداشتم اما میخوام داستان زندگی با مجیدم بنویسم اونم به نوبه ی خودش جالبه خبرت میدم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   آرزو_1388  |  3 ساعت پیش
توسط   honye_ella  |  16 ساعت پیش
توسط   مادرزنم  |  1 ساعت پیش