2777
2789
عنوان

مهمونی مادر شوهرم گشنه موندم

1486 بازدید | 38 پست

دیروز صبح زنگ زد زود بیا که مهمون دعوت کردم برا شب منم بعد صبحانه پاشدم رفتم برا کمک ۴۰ نفر فامیل هارو دعوت کرده بود بعد اونقدر کار داشتیم نشد ناهار بخوریم کیک ودسر و خورشت  من پختم سالادم من درست کردم رفته بود بیرون شیرینی بخره اومد خواستم براارم یکی بخورم گفت شب میخوری تعداد گرفتم 

بقیش هم هست هنوز الان میندیسم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بعدش دیگه کارا تموم شد من لباسمو اینا عوض کردم حاظر شدم خیلی گشنمه بود مهمونا کم کم اومدن یه عالمه وسایل آوردن میوه شیرینی و باقلوا ....

موقع شلم شد ریدم برا ۴۰ نفر ۲۵ استکان برنج خیس کرده 

خیلی بد شد همه کم کشید آشپز خونه بودم اومدم سر سفره دیدم غذا نیست تموم شده نادر شوهرم خودش هم داشت یه بشقاب پر غذا می‌خورد 

بعدش هی زود زود میگفت پاشو برا خودت غذا بکش منم گفتم مرسی مامان میل ندارم دیدم جلو مهمونا زشت اومد آشپز خونه دید غذا نیست گفت شیرینی میخوری اشکال نداره بعد من برا همه شیرینی کیک و اینا بردم ۲ تا شیرینی مونده بود قوطی اونم دایی شوهرم داشت میرفت مادر شوهرم داد به اون گفت ببر تو راه بخور 

منن بهش گفتم مامان برا من شیرینی نموند از اون یکی قوطی بردارم گفت نه فردا مهمونی دارم بمونه برا اون

بعدش دیگه کارا تموم شد من لباسمو اینا عوض کردم حاظر شدم خیلی گشنمه بود مهمونا کم کم اومدن یه عالمه و ...

مهمون نمیکرد بهتر بود حداقل ۳۸تا میذاشت

من حاضرم ۲روز غذای مونده مهمونی بخورم ولی غذا کم نباشه مهمونام معذب باشن یا بگن اگه میخاست اینجوری غذا بپزه اصن دعوت نمیکرد

شروع رژیم۴تیر وزن ۶۹/۳۰۰ ⬅️۲۴تیر۶۷/۳۰۰⬅️۴مرداد
حالا مادرشوهر من همش استرس کم امدن غذا را داره!

خیلی خراب شدم من اصلا به کتفش هم نبود بعد شب از گشنگی مریم شدم رفتم سرم زدم

شوهرم زود زود میگفت غذا خوردی تا من جواب بدم مادر شوهرم میگفت آره تو آشپز خونه خورده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792