من که نمیدونستم افسردس، فک میکردم تنهاس، بعد خودش گفت من اینجوریم و ... . دودل بودم تحقیق کردم دیدم میگن ازدواج یا... با آدم افسرده اشتباهه، اما چکار کنم از دست این دل که دلم نیومد یه ضربه هم از من بخوره و دیگه کامل نابود بشه، چند بار خواستم ازش معذرت خواهی کنم و تمومش کنم، ولی میدونستم که واقعا تنهاس هیچکسو نداشت، حتی یه دوست، تنهای تنها
اما حالا دورش که پر شد دنیای واقعی رو که دید بهونه هاش شروع شد ،
نامردیه به خدا بازی با احساس نامردیه
شما الان داری مراحل سوگواری رو طی میکنی . مراحل سوگواری اقایون با خانما متفاوته ، شما الان به احتمال زیاد توی مرحله ی چانه زنی یا مرحله افسردگی هستین ، ولی صد در صد به روانشناس مراجعه کنین . تا بتونین با موفقیت این مراحل رو پشت سر بزارین
استارتر فقط یه سوال شخصی ، رابطه ی فیزیکیتون در حد زیاد بوده؟
آره ولی خب آدمو به یه چیز دیگه تبدیل میکنه، قبلنا تا قبل این اتفاق ، به هر کسی که میدونستم کمک میکردم، از دستفروشا چیزایی میخریدم که اصلا نیاز نداشتم ، میدادم به کسی یا گوشه خونه مینداختم اما به این نیت که داره برای زندگیش تلاش میکنه منم اینطوری با این نیت کمک خودم رو میکردم،
اما الان چی؟ کمک کردن به بقیه شده ترس برام
از چیزی که الان هستم بدم میاد، ولی نمیتونم آدمی که قبلن بودم بشم دوباره چون این ترسه ولم نمیکنه
برادر عزیز اون قصدش ازار دادن شما نیست .
قصدش ازار دادن جنس مذکره اون یه مار زخمیه به هرررر کسی برسه زخمیش میکنه چون درونش پره عقدس و اصلا تعادل روانی نداره
این وسط چون میبینه تو خیلییی پسر خوبی بودی داره نقش بازی میکنه که یعنی ببین من حالم خوبه چون نمیخاد قبول کنه که باخته
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
