یعنی زنه میخواد سرم کلاه بذاره؟

اینم بگم که قیافه اش بسیااار مثبته ، از این دخترای 

سفید تپل ساده حالا شما به این قیافه یه بچه ۸ ماهه ام اضافه کنید ببیند چقدر مثبت و موجه هستش

خلاصه شروع کرد به نشون دادن عکسهای دزدی خونش

بعد گفت : چند ماه پیش داشتیم میرفتیم شهرستان

عروسی ، منم دیدم طلای خودم تکراریه ،  سرویس مامانمو قرض گرفتم ، وقتی داشتم لباسو میپوشیدم ، دیدم یقه اش خیلی بسته اس ، با خودم گفتم ولش کن نبرم طلای مامانمو گمش میکنم 

خلاصه که دزد اومده بود و طلاهای خودش و مامانش رو برده بود ، گفت همین که اومدیم خونه ، شوهرم گفت طلاهای مامانت که قرض نگرفتی؟ منم ترسیدم گفتم نه !

حالا مامانم فکر میکنه طلاش دست منه

مامانمم میخواد قلبش رو عمل کنه 

به من میگه طلاهام رو بیار میخوام بفروشم

وقت عمل رزرو کنم

گفت بریم طلا فروش اشنای تو ببینیم قبول میکنه

سفته بدیم طلا رو بده به من 

بعد من اسفند تسوبه کنم باهاش.

این که رفت من زنگ زدم به طلافروش اشنام

گفتم ببین رو دربایسی نکن 

من این دختره رو در حد ۲ هفته میشناسم

رفتیم طلافروشی  طلافروش اشنامم بهش گفت

که با سفته نمیشه حتما باید چک بدی یا به مقدار وزنی

که میخوای طلای جدید بخری ، طلا بذاری پیشمون امانت

اونجا همگی باهم مشورت کردیم ، 

طلا فروشه بهش گفت به شوهرت بگو 

گفت نمیتونم بگم بیچارم میکنه

گفتیم به مامانت بگو گفت تمام زندگیش

این سرویس بوده سکته میکنه

گفتیم به خواهرت بگو ، گفت اون از همه بدتره فکر میکنه طلای مامانمو فروختم واسه خودم

خلاصه به هر کسی فکرش رو کنید گفتیم بگو

یه بهانه اورد، عمه ام باهام در ارتباط نیست

خاله ام فلانه ، 

بابام بهمانه 

این چند وقت هی میاد بهم سر میزنه

خواهرشوهرشم اورده بود فروشگاه خرید کردن کلی

در کل میخوام بگم دختر خوبیه

بعد با زبون بی زبونی هی به من میگه 

ببین کسی نیست بجای من چک بده

من بهش سفته میدم کارت ملی میدم

پولش با سود میدم ، یا یکی که طلای 

کناریش نخواد بذاره پیش طلافروش

بعد من تا اخر اسفند تسویه میکنم

گریه میکنه بغض میکنه

هررر راهی پیش پاش میذارم میگه نه

مامانمینا بد بینن

شوهرم عصبیه زندگیم میره هوا

منم طلا دارم که ضمانت براش بذارم

ولی واقعا یکم برام غیر منطقیه 

میدونید حس میکنم داستان میگه

از یه طرفم قیافش ، اینکه انقدر درمونده اس

ناراحتم میکنه

شما چه فکری میکنید راجع بهش؟