بعدش که رسید صحبت کردیم و من ناراحت بودم از اینکه دیر رفته خونه و متوجه شد،بهم گفت دلم گرم نیست بیام خونه ای که کسی منتظرم نیست،ولی به عشق توعه که شبا زودتر میام با اینکه میدونم قرار نیست ببینمت ولی از یه ساعت بیشتر حرف زدن باهات هم وجودم پر ذوق میشه
گفت خیلی دلم خونه ای رو میخواد که تو توش منتظرم باشی و چراغش برای اومدن من روشن باشه و بوی غذات بپیچه توی بینیم
ولی به همینم راضی ام، هرچند که حسرتت تا ابد باهامه
اگه داشته باشمت حسرت روزایی که بدون تو گذشته
اگه نداشته باشم ...وای اگه نداشته باشم