صبح زودتا دیر وقت میره سرکار یعنی ۱۰ شب میاد خونه ،شغلش آزاده و میدونم واقعا خسته میشه بخاطر زندگیمون، شرایط جامعه هم واقعا سخت شده همه چی گرونه در حد خیلی کم میتونیم پس انداز کنیم برای آینده بچمون...خودمم خیلی رعایت میکنم فقط نیاز های ضروری خونه و بچه و خودم و همسرم رو برطرف میکنیم
تو کارش خیلی پیشرفت کرده
خونه خریده
تلاش میکنه که بتونیم مهاجرت کنیم
چیزایی که دوس دارم رو در حد توانش همشو برام مهیا کرده (البته منم هیچوقت زیاده روی نمیکنم)
هیچ مانعی هم برای کار کردن من نداره، ولی من خودم فعلا خانهداری رو ترجیح میدم.
شوهرم اول موقعیت شغلی خودش براش مهمه.اجازه کار بیرون هم ب من نمیده.برا خودش خونه مغازه ماشین میخره.ولی خب منم هم خونه اش هستم و از این امکانات استفاده میکنم.شاید اینکه از اول زندگی مستاجر نبودمو همیشه پول در حد معقول داشتیم کاریه ک کرده وگرن برای رشد شخصیه من ب هیچ وجه کاری نمیکنه و نکرده
اول منو استپ زد بعد پسرفت،
الان هم هیچ مدلی نمیتونم باهاش خوشحال باشم، جالب اینه اصلا نمیفهمه چرا
ازدواج خر است
خیلی کارا…من افسرده بودم و همسرم منو از اون وضع وحشتناکی ک داشتم نجات داد…خیلی باعث پیشرفت من شد خیلی توی کارش سعی کرد بهترین باشه ک بهترین زندگی و بسازه و واقعا تونست …منو به نود و نه درصد آرزو هام رسوند
بنظر من کسی که یکم انسانیت داشته باشه تو این تاپیک نمیاد از خوشی هاش بگه و حال استارترو بدتر کنه .حتی اگه استارتر موضوع تاپیکش همین باشه
اینجا جاش نیست .فهمیدنش هم کار سختی نیست
شوهرمن اشغال ترین موجود دنیایت
لعنت به شوهرمن خدا لعنتش کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
