امشب خونه خواهر شوهرم دعوتیم از در که اومدیم تو شروع کرد تیکه انداختن من موهام فره گذاشته بودم از شال بیرون بهم میگه موهات و میبینم یادگوسفند میفتم😐با اینکه شوهرم میگه موهات و کراتین نکن خیلی قشنگه از یه طرف دیگه میگه داداش من دختر عموم و میخواست معلوم نیست کیا طلسمش کردن که قبول نکرد باهاش ازدواج کنه💔😐😔الانم دخترش به زور میخواست اسباب بازی پسرم و بگیره پسرم نمیداد پسرم و زد و بعدم گریه افتاد رفت پیش مامانش شوهرمم پسرم و زدو نشوند رو مبل دلم نمیخواد دیگه اینجا بمونم😭