یه روز رفتم خونه پدرشوهرم کلی خونشون رو تمیز کردم
دفعه بعد ک رفتم پدرشوهرم گفت آب ریختی کابینت خراب شده
در عوض تشکر
منم از شهر اونا تا سهر خودمون گریه کردم
دو روز بعد مادرشوهرم زنگ زد گفت رفته بودیم مهمانی نبودیم شب ک برگشتیم دیدیم لوله ترکیده کل خونه شده پر آب
تو به خدا بگو و رها کن خواهرم
خدا خودش بلد چکار کنه