ازماه چهارم این درد بامنه،به مرور زیادترشد دکتر کلسیم ومنیزیم ومسکن داده بود تاثیری نداشت.الان دیگه دارم میمیرم.نه میتونم راه برم نه بشینم ،بدترازهمه نمیتونم بخوابم پهلو به پهلو شدنی اشکم درمیاد،این یه ماه رو نمیدونم چجوری قراره تحمل کنم،کشاله رانم واژنم هم درد میکنه.
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
تو منی یا من توام ،منم تو بارداری دومم که ۱۴ سال فاصله داشت از بارداری اولم دقیقا مثل تو بودم از ماه سوم لگن دردم شروع شد تا بعد از زایمان تموم شد وای شبا نمتونستم به هیچ طرفی بچرخم انگار میخواست لگنم بشکنه دکترم میگفت طبیعیه و چون بچه داره سنگین میشه هست.
برای سلامتی تو دلیم یه صلوات میفرستی 🙏👼خدا جونم پسر کوچولومو صحیح و سالم برسون بغل من و باباییش و آبجیش 💖چشمام فقط خیره به دستای توهست مهربون پروردگارم ،کمکم کن ♥️پسر کوچولوی من ۲۸ مرداد به دنیا اومد و زندگیم رو رنگی رنگی کرد ،امروز ۲۸ شهریور پسرم یه ماهشه 😍😊تو که لبخند میزنی منو از نو میسازی پسرم ،تو رو اینقدر دوست دارم که نمیتونم با کلمات بیان کنم ،الان وارد یه تاپیک شدم که عنوانش این بود(مادر بودن چجور حسیه ؟؟)منم اومدم نظر بدم که دیدم با هیچ کلمه ای نمیتونم بیانش کنم ،نمیتونم بگم یه بچه وقتی وارد زندگیت میشه زندگیت چقدرررررر متحول میشه خداااا یااااا این حس خوب رو برای همه ارزو میکنم ،شکرت یا رب که منو لایق مادر شدن دونستی 🙃😍😍😍پسر کوچولوی من امروز ۶ ماهه شده و دیگه واسه خودش مردی شده ،بمونی برام عزیز مادر 😘تو و خواهرت دنیای من شدین ،باورم نمیشه ،من ،همون دختر شوخ و شیطونی که سر و تهشو میزدی ازش جوک و لطیفه و خنده میبارید حالا ۱۴ ساله که یه مادر نگران هستم ،اره من نگران فرزندانم میشم ،این خلصت و ویژگی مادرهاست ،الهی که ابجیت مامان بشه و تو بابا بشی و منم زنده باشم و اون روزها رو ببینم ،با موهای سفید و یه عصا تو دستم واسه بچه هاتون داستان تعریف کنم 😂
ب من قرص کلسیم دادن روزی یدونه میخورم استامینوفن ساده هم گفت هروقت درد داشتی بخور ولی قابل تحمله نم ...
استامنیفون اثری نداره،قرص کلسیمم از سه ماهه دوم دارم میخورم.ولی فلج شدم.دم عیدهم هست کلی کاردارم به زور غذا درست میکنم میخوریم،حتی دیگه نمیتونم سفره رو جمع کنم.خدا به دادم برسه،آدمی نیستم که ازکسی کمک بگیرم،هیچ وقت نتونستم کمک کسی رو قبول کنم