مهمون داشتن رفتم پیششون سلام و خوشامد گویی... بعد دیدم مادرشوهرم تو آشپز خونست رفتم گفتم شما بنشینید من شام درست میکنم
خب مهموناش سه سال بود نیومده بودن جاری و برادر شوهر و بچه هاش ....گفتم به رسم ادب کاری کنم
برنجی که تو اش شیر برنج اینا میریزن از اون داد پلو درست کنم 😐
وای از عصبانیت خوابم نمیبره
میدونم که از قصد اینکارو کرد