چطوری میتونم‌شوهرمو از خانوادش دور کنم؟

همينجا يه دوري بزنيد ميبينيد🌺

همسر خودمم يكي شونه 

واقعا بدون استثنا مشكل تربيتي و در نتيجه وابستگي همراه با حس دين دارن به خونوادشون، يه طور عجيبي ان

البته فقطم بعد از ازدواج خودشو نشون ميده

سعی کن کارایی ک دوسداره انجام بدی. هروقت داره میره باهاش برو. بگو میخام همرات باشم شوهرمی میخام کنارت باشم تنهام همیشه. بعد شام فیلم بزار دسر بزار لباس باز بپوش ب خودت برس. کیک درست کن برا قبل شام با چای 

ولی اصلا اصلا بهش نگو چرا انقدر اونجا میری یا نرو و این جور حرفا چون نتیجه برعکس میده. خیلی ریلکس باش ارامشتو حفظ کن. ببین اونا چکار میکنن ک همش میره 

با محبت و عشوه های زنونت همیشه اونو تشنه ی خودت نگهدار تا وابستت بشه

تسلیمم نشو اصلا. انقدر ادامه بده تا نتیجه بده

وقتی میام نی نی سایت میلینم چقدر مردا عجیبن 😑اخه بعداز ازدواجت هروز خونه ی مادرت چی میخوای شغل دوم خوبه براشون بنظرم ک کلا درگیر کار شن 

تو کانالای همسرداری و سیاست عضو شو بخون میفهمی 

خب بخاطر تربیت خانواده‌ست که به مردا زیادی بها میده. مشاوره کمک‌میکنه باز یه مقدار

رو رفت و آمدش داری حساسیت به خرج میدی 

اونم میبینه حساسی بیشتر اینکاراشو انجام میده

برای یه مدت کاری نداشته باش خودش کم میره بهت قول میدم

چند وقته عروسی کردی

شوهرت رو میگم.ماهم اوایل عروسی مون شوهرم میرفت برا دیدن فیلم و سریال خونه اونا

ولی بعد بچه و یکم گذشت از زندگی حالا من باید بزور ببرمش درحالیکه تو یه ساختمونیم.یکم خودت سخت نگیر اذیت نشی

شوهرتم حساس نکن .یبار برو یبار نرو.بگو باشه بریم لفتش بده دیر بشه یا جای دیگه برنامه بچین اینقدر کار هست که

سیاست،فضای خونه را یجوری کن که نتونه ازت دل بکنه، تا میتونی به خودت بزس، لباس های خوب وسکسی بپوش، غذاهایی که دوس دازه براش درست کن، اگه دسر دوس داره، بزاش درست کن بعد شام‌که خواست بره بگو عزیزم قبل اینکه بری فلان چیز درست کزدم بخور وبرو، یکم لفت بده بزا اماده کردنش، لحظه ای که خونه است یه فیلم خوب دان کن ،با یه لباس خوب که تنته، یکازی کن نتونه دل بکنه بره، هروقتم خواست بره بگو من بدون تو دلم میگیره، میترسم ،صبر کن منم بیام، یکم لفتش بده تت اماده بشی هر سری، هر وقتم باهاش نرفتی منتطر شو تا برگزده، بگو بدون تو خوابم نبزد، یا نمیدونم ترسیدم،بزو بغلش کن وبگو مبشه وقتی میزی زودتر بیای من میترسم تنهایی، بعد اینارا هم با ناز ویکم حالت بچگونه بگو، اصلا بالحن بد نگو، میدونی کلا مزدا اگع بخوای گیر بدی بهشون برعکس عمل میکنن، فقط ناز کردن وسیاست زنونت کار سازه ،دعوا کردن بدتز میکنه، بعد تغییر زفتازتم یهویی نباشه که شک کنه، یمدت بزو تو فاز بیخیالی، یعد ازوم ازوم سیاستت بخزج بده

اینم بگم که یکم با گذرزمان ،درگیری هاش بیستر میشه وخودش رفت وامدش کم میکنه، اوایل زندکی اکثر مردا همینن واگع بدونن تو نسبت به خانوادش حساسی بدتز میکنن، تو باید یحوری نشون بدی که هیچ مسکلی با خانوادش یا رفت وامدش نداری، ولی بیشتز بخاطر اینکه به حضور شوهزت احتیاح دازی دوس دازی بیشتز خونه باشه

فقط حساسیت ایجاد میکنی بخدااااا

نگاکن شما گفتی ک مادرشوهرت ایرادداره یا به هردلیلی تو نمیتونی باهاشون کنار هم زندگی کنین

ولی اینکه هرمردو زنی توی زندگی مشترک علاوه بر اینکه حق دارن به پدرومادرشون سر بزنن و هواشونو داشته باشن

ازلحاظ خشنودی خداوند هم نگاه کنی بازم میشه صله رحم و راضی بودن خداوند

بازم تصمیم باخودتونه

ولی باور کن این جور مسائل هیچ وقت بادعوا و تهدید و قهرکردن و...

قابل حل نبوده ونیس

جز بامشورت همدلی و عشق بین دونفر درکنار احترام به خانواده همدیگه قابل حله

بخدا ک

آفرین

همینکه واسه زندگیت دغدغه داری خیلی عالیه

ولی اول بگم ک اگه میبینی خیلی از کاربرا میان و میکن تهدیدش کن

بهش رونده،جلوش وایستا و‌....

بخدا اونا ازدیدگاه خودشون واون چیزی ک توی ذهنشونه رو از تو میخوان

ولی اگه زندگی توبا اون راهکارا بدتربشه کی میاد وبهت کمک میکنه ک برگردی ب حالت الانت؟

بهرحال ب نظر من خیلی راحت میتونی این مشکلو حل کنی

اگه البته یکم صبورباشی و زود عصبانی نشی هرچند ک نمیدونم چه روحیه ای شماداری

وچه اخلاقی شوهرت