یکم میخام درد و دل کنم خاهرا
ازدواجم فامیلی بوده انتخاب خودمم نبوده ی بچم دارم ۲۰ سالمه
شوهرم خیلی رفیق بازه هر رزو شده حتی یک ساعت هم میرا پیش رفیقاش ،عرق میخوره چند روز ی بار سیگاری ام هست.هی باش میگم عرق نخور من بدم میاد کلی همش میگه باشه و کار خودشو میکنه، ی مدتم خودش گفت گه گاهی گل میکشه ، خسته شدم ز دستش افسردگی گرفتم نمیدونم چیکار کنم ،طلاقم نمیتونم بگیرم چون خانوادم نمیزارن ،از طرفیم طبقه بالا خونه باباش زندگی میکنیم نگم از اذیتم مادرشوهر خاهرشوهر
هر شب به این حرف میرسم که میگن یه خانواده بچشو میکنه تاج سر یکی میکنه خاک برسر