2777
2789
عنوان

چه جوری به مادرشوهرم بگم

812 بازدید | 48 پست

بچه ها بیاید راهنماییم کنید 

اول از همه بگم که من وحشتناک خجالتی و کم رو عم اما تمام تلاش خودم رو کردم باهاش مقابله کنم پس اگر تو این مسله هم کمکم کنید ممنون می شم 

حقیقتش اینه که مادرشوهر و پدرشوهر من از هم جدا شدن و بچه هاشون (شوهر و خواهرشوهرم) گاهی پیش این زندگی می کردن گاهی پیش اون 

هر دو مادر و پدر شوهرم ازدواج کردن و هر کدوم ۳ تا بچه دارن 

اینم بگم مادرشوهرم کار می کنه و اونقدری پول داره که بره پلک چشم رو که با ۶ تومن برات عالی عمل می کنن رو با ۱۴ تومن عمل کرده که بیاد به مامان من که اونم پلکش رو عمل کرده پز اینو بده که دکتر من بهتره 🙄😵‍💫

خب بگذریم . خلاصه کنم براتون بابام پول رهن خونه ما رو داد چون شوهرم پیشش کار می کنه و گفت دخترم راحت باشه 

کل وسایل جهاز غیر از یخچال و لباس شویی و سرویس چوب رو بابام داد 

من گفتم حنابندان نمی خوام برام بگیرید و بابام پولی که برای حنابندون کنار گذاشته بود رو  برای عروسیم تمام و کمال داد .

و اما مادرشوهرم هیچی برامون نیاورد . تو عقد یه انگشتر و تو عروسی هم یک انگشتر بهم داد و دیگه دستش شکست یه یکم پول کمکمون کنه با اینکه داره هم .

برای اینکه بیاد خونمون یه پارچ و لیوان آرگوپلیس که بزنید تو اینترنت ببینید برام آود.  . من اصلا خوشم نیومد ازش و یک پتو دونفره ارزون تو عقد بهمون داد دیگه هیچی نداد 

من چه جوری بهش بفهمونم باید کمک این پسرش بکنه بخدا جفت خواهرام عروس شدن با اینکه پدرشوهر یکیشون رفتگره ولی اینقدر برای خواهرم آوردن. تو خانواده خودم خجالت زده ام 

خخخخخخ صبح ی همچین تاپیکی زدم دقیقا برای من ک هیچیییببییییییی ندادن هیچییییی شما بگو ی شاخه گل

 اونقدر ادای آدمهای قوی را در آوردم که خودمم باورم شد قوی ام 😏 هرکی دلش گرفته بود من بودم....هرکی غصه داشت من بودم.....هرکس از عالم و آدم بریده بود من بودم......ولی وقتی نوبت ب خودم رسید.....بازم فقط من بودم و من.....🙂🙂🙂 داشتم با عروسک هام بازی میکردم نفهمیدم کی بزرگ شدم و شونه هام اینقدر قوی شد که این همه غم را به دوش کشیدم و آخ نگفتم🤫  هروقت گفتم خسته ام هیچکس باور نکرد خستگی مو این شد ک خسته شدم از زندگی💔 دلم میخواد یک شب بخوابم و دیگه صبح نشه چون واقعا خستم🖤   من اونقدر زیادی مهربونم که بهم میگن احمق پس برای من از سیاست داشتن نگو آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد💔یکی از تناقض هایی که توی زندگیم تجربش کردم این بوده که؛دلم واسه یه نفر خیلی تنگ شده بودش ولی دیگه نمیخواستم توی زندگیم باشه.....عجیب بود نبود.....؟؟؟ نامهربانی آتشم زد....آتشم زد💔💔 من کاربر جدید نیستم از زمان اقدس اینجا بودم....دیگه نی نی سایت جذابیت اون موقع ها را نداره  (قول میدم یک روز بشم ناجی همه زنهایی که به اجبار ظاهری همچو کوه داشتند و از درون نابود....) یک روزی که خواستم از سایت برای همیشه برم داستان زندگیمو حتما تعریف میکنم امیدوارم اون روز آخرش باشه ی پایان شیرین نه مثل این ۳۰ سال تلخ💔

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

انگشتر طلا بهت داده دیگه چ پرتوقعین 

وظیفه همسرت هس ک تو رو تامین کنه ن خانواده ها

چرا امضات کم رنگه  اینجانب از سال ۹۶ ب دلیل کاهش ناگهانی گربه ها ذائقم تغییر کرد و پیتزا رست بیف رو جایگزین کردم.نام کاربری قابل تغییر نیست دیگه  

مادرشوهر و پدرشوهر من نصف اینم ندادن

سرویس خریدمو به جای کادوی سر سفره ی عقد دادن

ول کن تو رو خدا

پاگشا کرد بدون هدیه

فقط عید بهم نیم سکه داد سال ۹۳

اینجا تبادل نظره اگه مخالف نظرم هستی ریپ نزن من فقط نظرمو گفتم حوصله ندارم

وقتی خودشون نفهمن فهموندن شما بهشون این حس را میده که شما توقع بیجا ازشون داری پدرشوهرت هم کاری نکرد؟

  هواي نبودنت داره خفه ام ميكنه بابايى  لطفا براي باباي آسمونيم صلوات بفرستين🖤خداي من شكر 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   آرزو_1388  |  1 ساعت پیش
توسط   honye_ella  |  14 ساعت پیش
توسط   vittozahra  |  14 ساعت پیش