سلام خانما
من چند سال پیش پسر همسایمون خاستگارم بود از همون اولم نمیخاستمش و به خودشم پیام دادم گفتم و مامان من و مامان اون باهم عین خواهر هستن جایی که زندگی میکنم دخترو خیلی زود شوهر میدن من الان۲۰ سالمه مامانم منو داره اجبار میکنه که با اون ازدواج کنم با زور
هروقت هم میگم نمیخامش کلی زخم زبون بهم میزنه که تو حتما خرابی که اینو نمیخایی تو میخایی بترشی رو دستمون آبرومونو ببری من چون تو ۲۰سالت شده هنوز ازدواج نکردی روم نمیشه برم خونه فامیل
اینقدر زخم زبون میزنه که من جنون بهم دست میده که خودکشی کنم
لطفاً نگید۲۰سال سنی نیست منم میدونم سنی نیست اما اونا عقایدشون مال قدیمه هرچیم بگم نمیفهمن
پسره هم چون هیچی نداره صفره صفره و میدونه هیچ جا بهش دختر نمیدن منو ول نمیکنه حالا میخام به پسره پیام بدم بگم که دست از سرم برداره ولی نمیدونم چی بگم میشه شما کمکم کنید چی بنویسم؟