یکی از بهترین رمانهای خارجی که خوندم «عصر بیگناهی» نوشته ایدیث ورتون بود. داستانش در نیویورک ۱۸۷۰ میگذره و مربوط میشه به سبک زندگی طبقه مرفه با افکار سنتی. یک مرد موفق از طبقه مرفه با دختری هم طبقه خودش که از نظر همه براش مناسبه نامزد میکنه. این وسط دخترخاله نامزدش از شوهرش قهر میکنه و از اروپا به نیویورک میاد. این دخترخاله اخلاقیات نیویورکی ها رو با چالش میکشه و..
ایرانی هم کتابهای زویا پیرزاد سبک فانتزی و جذابی دارن دوست دارم کتاباشو. مثلا «عادت میکنیم» یا «چراغها را من خاموش میکنم».