اونقدر دلم میخواست با یکی دردل کنم شوهرم تو دیوار آگهی فروش کبوتر گذاشته بوده یه زنه بهش زنگ میزنه میگه ببخشید درباره آگهی تو دیوار زنگ زدم شوهرمم بهش میگه بفرمایید،بعد زنه بدون مقدمه میگه ببخشید شما زن دارین؟ شوهرم هنگ کرده،اما من خیلی ترسیدم اگه دوباره زنگ بزنه چی ،مطمعنم شوهرم دیگه بمن نمیگه چون من خیلی گریه کردم.ازین زنای خر.اب بوده فکر کنم.
،خدا ازین زنا نگذره
من مادرم شهرمه پیشم ولی انگار تنهام بچه هامو تنهایی بزرگ کردم هیچ انتظاری نمیشه از حتی مادر داشت بخدا حتی خرید میخام برم باخودم میبرمش شوهرتم خطا کرده وخداهم میبخشه ولی خودتو غمگین نکن بخاطر دخترت اون چه گناهی داره که مامانش باید کز کنه توخونه همیشع گرفته باشه بروباشگاه پیاده روی
اتفاقی بود تمام شد شوهرمن دوران عقد گفت من یه شب رفتم بازنی خونش ولی دیگه تکرارنمیشه ناراحت شدم ولی بخشیدمش وهنوز چیزمشکوکی ازش ندیدم و زندگی رو برادخترام تا جایی بتونم شاد میکنم هرروز باهاشون میرقصم و شوهرم وقتی خونه میاد هرسه تایی میریم استقبالش قتل که نکرده من کامل فراموشش کردم چون میبینم تلاش میکنه واسه زندکیمون بچه هارو عاشقانه دوست داره اون لحظه اشتباه کرده دلیل نمیشه تاآخرعمر مجازات بشه
خداروشکرعزیزم..شوهرم همیشه میگه هرچی دارم مال توودخترمونه همیشه جلوخونوادش بهم احترام میزاره هرچی بخوام فراهم میکنه ..منم خودموسرزنش میکنم شاید اگه تنها نبوداینکارونمیکرد..ولی با دلیل ب خیانت نمیشه بقول شما مجبورم فراموش کنم بخاطر دخترم بخاطرخودم ..
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
