سلام شوهرم یک سال پیش گواهینامه گرفته و دنبال ماشین بود تا طرج مادران ثبت نام کردیم دیروز ماشینو تحویل گرفتیم. برای تحویل ماشین از باباش خواست بیاد که ماشین و بیاره و باباش باهاش یه خورده تمرین کنه. از روزی که ماشینو تحویل گرفتیم کلا عوض شده قبلا به من بی توجهی میکرد الان بیشتر شده. دیروز بابای شوهرم زنگ زده به مادرشوهرم که میرم باهاش تمرین میکنم مادرشوهرمم بهش میگه زنشم میبرین پدرشوهرم بهش گفت زنش کجا بیاد زنش سرایدار خونه هست باید مواظب خونه باشه تو رییسی باید همه جا با ما باشی. شوهر عنترم هم نشسته به جای اینکه طرف منو بگیره شروع کرد به خندیدن. امروزم به باباش میگه بریم باهم روکش صندلی انتخاب کنیم. اصلا انگار من وجود ندارم. کسی رو هم ندارم باهاش درد و دل کنم
چقد بعضی از مردا بی لیاقتن
در صورتی که باباش ماشین خریده بود با دختراش رفت روکش انتخاب کرد اصلا به من اهمیت نداد. اصلا اجازه نمیده من سوییچو دست بزنم دیروز به پدرشوهرم میگم یه لحظه سوییچو بده به من میگه میخوای چیکار اصلا نداد داد به پسرش
واقعا که چه مردایی
نمیدونم چرا منتظر میشینید یه عنترخان حقتون و بگیره
اون لحظه ای که باید جواب بدید بدید زبونتون و قورت ندید
من بودم
اون ماشینو اتیش میزدم
حالش بیاد سر جاش
خاک دوعالم تو سرش
مردی که پشت زنش در نیاد
از حیوون کمتره
دارم اینارو بهت میگم چون با خودمم همینکارو کردن.
تو اعتماد به نفست و از خودت بگیر نه از تایید دیگران
ابن بار کسی بهت بی احترامی کرد کولاک کن جوری که دیگه جرات نکنن بهت تیکه بندازن
من حتی پی جدایی رم به تنم مالیدم ولی گفتم دیگه جواب میدم به جهنم
خودم مهم‌ترم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
