2777
2789

مامانم همیشه از زیبایی برادرم تو نوزادی پیش بقیه تعریف میکنه، ولی میگه وقتی من دنیا اومدم خاله مامانم بهش گفته چرا دخترت این قدر سیاهه اصلا به خودت نرفته، شبیه دخترهای داییته، هر دفعه این حرفها رو میگه دوست دارم از خجالتو ناراحتی بمیرم، دفعه آخری که داشت تو جمع اینو تعریف میکرد، خالم(خاله خودم) چشم غره اومد براش و گفت ولی تدایی الان خیلی سفیدتر از برادرشه، مامانم هم گفت آره نمیدونم چه جوری شد رنگ پوستش کلا برگشت و سفید شد، این تیکه آخر رو اولین بار بود می گفت، 

اون لحظه اشک تو چشمام جمع شد و بلند شدم رفتم

واقعا نمیفهمه نباید این حرفها رو تو جمع بزنه؟ 

تو رو خدا راجع به بچه هاتون تو جمع بد صحبت نکنید

اینجا تاپیک میزنم، چون هیچ کس رو ندارم درباره این مسائل باهاش صحبت کنم، وقتی بازخورد شما رو میبینم احساس آرامش میکنم 

و دیگه این که شاید مادردیگه ای این ها رو بخونه، و باعث بشه بچشو بیشتر درک کنه و غم من برای کس دیگه ای تکرار نشه

دوستون دارم نی نی سایتی ها

حق داری حساس بشی وقتی تنهایید بهش گوش زد کنید 

از ی جایی ب بعد آدم هم عاقل میشه هم مهر و محبتش روجا اینکه  پای آدما حروم کنه نثار پای گربه،سگ ها و گلدوناش میکنه.بدون توقع و ب دور از هر آسیبی 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

میفهمم بعضی پدر و مادرا تا دو نفر میبینن جوگیر میشن

کاش میشد قبل از بچه دارشدن  یه تست درک و شعور از همه میگرفتن  


 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792