الان برادر شوهرام
زنگ زدن میخا بریم داداشمون از کمپ بیاریم بیرون
ک مادرم بیاد خونتون بهش بگیم زنش تو خونه پسر راهش نداده
گفتم هنوز ی دوره ازش نگذشته نمیخام بیارمش بیرون
چون ترک نکرده هنوز
تا دیروز کجا بودین الان پیداتون شده
میگن بابامون بمیره اون نبینش مقصر تویی.
باباش دکتراجواب نکردن
فقط اینامیخا زندگیم بهم بریزرن
چکار کنم طلاق بگیدم بهتر نیست بنظرتون
مگه چی شده که راشون ندادی
خدا لعنتشون کنه دلسوزی بیجا میکنن برای معتاد
کلا فک کنم خانواده شری هستن باهاشون در نیوفت بعید میدونم به راحتی بتو نی طلاق بگیری خود شوهرت خوبه جدای اعتیادش؟
بگو باشه دوره اش تموم شد برید بیاریدش خونه بهش بگید زنت این حرفارو زده منو از چی میترسونید مگه خودش نمیدونه بی کس و کار بوده تا امروز
وقتی گرفتار یه معتاد بودی اینا کجا بودن؟بعدم مرگ و زندگی دست خداست الهی پدرش سالم باشه ولی یه معتاد داغون چکار براش،میتونه بکنه
از همش گذشته دلتو به ترک کردن و کمپ خوش نکن شما بهتر من میدونی ترکی درکار نیست من ترک اعتیاد کار کردم اینا فقط جایگزین میکنن یا ترک موقت و با اولین مشکل زندگی شیرجه میزنن تومواد
همین باباش بعد صدوبیست سال عمرشو بده به شما بهترین بهونه دستش،میوفته بره سراع ساقیش
دیگه هرجور صلاح خودته
سفت و محکم بشین تو خونت هیچکسی رو هم راه نده مادرشوهرت میخواد بیاد تو رو بندازه بیرون شوهر خودشو جا کنه خدای نکرده روزی هم خواستی طلاق بگیری شوهرت و بفرست خونه مادرش نه اینکه خودت از خونه بری خونه زندگی مال تو و بچه‌هاته
