دورت بگردم هست بخدا نمی‌خوام شعار بدم یه عالمه همسن تو هستن دور از جونت مریضی لاعلاج دارن پدر معتاد دارن می‌دونم شرایطت سخته دلت میخواد آزاد باشی اما تحمل کن شرایط همیشه اینطور نمی‌مونه نمیتونی کیک و اینا تو خونه بپزی بفروشی؟ درآمد ش خوبه
فداتشم این فکرها بخاطر سنته طبیعیه باور کن چندسال دیگ میخندی ب این فکرات مگه میشه پدر مادری بچه شونو دوست نداشته باشند من خودم مادرم حاضرم بمیرم بچه م طوریش نشه پدر مادرت می‌خوان ازت محافظت کنند خوشگلم می‌دونم بهت سخت میگیرن اما سعی کن صبور باشی ۱۷,۱۸سالت ک بشه سخت گیریشون کمتر میشه اما یه نصیحت الان فعلا دور دوستی با جنس مخالف خط بکش کم تجربه ای کمبود محبت داری ازت سواستفاده میکنن حالت بدتر میشه تازه اگر خانوادت بفهمن بدتر بهت سخت میگیرن
دوستم ندارن دوسته شون ندارم پدرم معتاده مادرم مریض خسته شدم
افسردگی روانیم کرده باورم نمیشه قرص خوردمم از عشقمم ناراحت شدم به مامانم گفت ولی کقت که هواسش بهم باشه نکنه دوباره تکرار کنم ولی مادرم جدی نگرفت حتی گفت سه تا قرص خورد اگه مهم بودم جدی میکرقت
من همیش تنها بودم توی مدرسه کسی دوستم نداره
چون هشتادی ها رپ گوش میدن من حمیرا و هایده مسخرم میکنن کسی دوستم نداره
مشکل زبون دارم بابت استرس و اعتماد به نفس پایینم نمیتونم سنمو بگم به کسی نکنت میگیرم مسکل. دارم درس تخوندم نمیتونم سوالی ازم کنن مدرسه جواب بدم
عزیزدلممم شرایط سختی داری میفهمم ولی قبول داری کسی اندازه خودت نمیتونه بهت کمک کنه؟ روزا جلوی آینه بشین فکر کن تو جمع داری حرف میزنی تا ترست بریزه یه چیزی بگم منم تو مدرسه کسی دوست نداشت چون یه عااااالمه مو داشت صورتم و دست و پاهام مسخره م میکردن اما من گوش ندادم به حرفشون درسمو خوندم و بعد دبیرستان ازدواج کردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
