بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
به من باشه نصف وسایلا رو میندازم دور شوهرمه هرچی هست دلش نمیاد بندازه خودم تو اسباب کشی یواشکی کلی لباس و کفش و وسیله گذاشتم بیرون که هرکی خواست ببره ولی شوهرم یه اناق کتاب و وسیله داره کی بشه اونارو بندازم بره راحت بشم
من اینجا حقیقت رو میگم نه چیزی که دوست داری بشنوی درخواست دوستی به هیچ وجه پذیرفته نمیشود حتی شما دوست عزیز
وای نه من روانی میشم تو همچین خونه ای ... همه رو بریز دور .. بزار جلو در نیازمندا ببرن .. از لباس و ظرف ظروف گرفتخ تا کتاب و غیره هرررچی اضافه هست بریز دور ... همچین خونه ای روزی نداره
قیافه من 🔫😑😑 وقتی توی تاپیک خانومای باردار میرم۰۰۰ از پشت بوم صدای گربه میاد روی بچم اثر نذاره🔫😑 با هندزفری آهنگ گوش دادم بچم ناقص نشه🔫😑تو لقمم مو بود نپیچه دور گردن بچم خفه شه🔫😑یدونه کنجد رو نون بود بچم سقط نشه🔫😑 موز خوردم بچم نیوفته🔫😑 چایی داغ خوردم بچم نسوزه🔫😑 الویه خوردم تخم مرغ خام توی سسش رو بچم اثر نذاره🔫😑 حالت تهوعم قطع شده بچم نمرده باشه🔫😑 داشتم بستنی میخوردم یه تیکش افتاد رو شکمم سنگین نباشه بچم سقط بشه🔫😑😑 درو محکم کوبیدم گوش بچم پاره نشه🔫😑باد پرده رو تکون داد نوار سرپی توی پرده توی هوا معلق نشه روی بچم اثر بزاره🔫😑😑 بچه فامیل با لیزر اسباب بازی انداخت رو شکمم واسه بچم ضرر نداره🔫😑 عطر میزدم تاپم نازک بود ریخت رو شکمم بچم خفه نشه🤕😑😑 کشمش خوردم بچم فلان نشه... یدونه بالشت جابجا کردم بچم ال نشه... مادر شوهرم با این وضعم میخاد بیاد خونمون شب نشینی، مگه چند روز دیگه داری تا زایمان؟ دوهفتمه عزیزم🔫😑😑😑
بنداز بره بابا دورتو خلوت کن مگه آدمیزاد چقد زندس ک تو این زندگی کوتاه اونم همش اعصابت خرد و داغون بشع بخاطر ی مشت خرد و پرت و خنزل پنزل...آخ گفتی منم برم هر چی ک دور و برم اضافه هست از بازیافت گرفته تا ....بندازم بیرون و حال کنم
من از یک شکست عاشقانه می آیم . بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند .شکست نه برای پنهان کردن است نه برای پنهان شدن .می گویند از صبح بنویس . از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت . باران پنجره ی چشمانم را شسته است . همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های خوشحال . اما من گمان می کنم این خیلی خوب است ک نمی توانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم .بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز .ک حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است . قیمت وفا شاید گران تر از آن بود ک بهانه ی دوست داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش بر آید . سقف اعتماد تعمیری ست . مدام چکه می کند .آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او ک باید پر باشد خالی ست .نمی توانم باورش کنم نه رفتنش و نه ماندنش را .مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه ی تولد حقایق غم انگیزی ک درد را به درد می آورد و آتش را می سوزاند . خلاصه غم سنگینی ست اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد . اما همیشه حق با برنده ها نیست . می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد . قرار بود حقیقت را بگویم سخت ست . بی علاج ست . دانستنش آدم را کم کم می کشد . گریه ی شبانه می آورد . اما همین است خبر کاملا ناگوار و واقعی ست ....اون یکی رو جز من داشت ....سکوت می کنم تا ب خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد . گریه می کنم باشکوه . مثل اقیانوس . بلند مثل اورست . او نمی شنود و نمی داند که ماه . خوشبختی مشترک همه ی بی ستاره هاست . یک سوال کوچک می ماند برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سوال فکر آشفته ی من است .... چی کار کرد این دل سادم .... که از چشم تو افتادم ؟؟؟ ...اینقدر روز و شبامو خونه ی ستاره کردی.... ک ب یادم نمی مونه نامه هامو پاره کردی....
در کابینت زیر ظرفشویی جاریم رو باز کنی پر جلد تاید جلد پنیر و ماست که به امید قرعه کشی گذاشته مونده لباسشویی اتوماتیک داره تو کارتن یه دونه از این دستیا داره مهمون که میره خونش میاره میزاره وسط آشپزخونه روشن میکنه داخل اتاق خواب لاستیک ماشین و روغن قند وچایی میذاره.روی مبلاش رو با ملحفه های چرب و کثیف پوشنده جای رو فرشی یه پتوی کثیف انداخته که هم به جای زیر سفره استفاده میکنه هم شبا جای تشک روش میخوابن عید رفتیم خونش کف پای خودم و بچه هام مثل قیر سیاه شده بود سالاد ریخت کف آشپزخونه همونم جمع کرد آورد سر سفره بسه یا بازم بگم
به طور کلی میگن اگر توی یک سال از لباس و وسایلی استفاده نکردی دیگه هم قرار نیست استفاده کنی بفرست ب ...
واقعا بهتر جاش میاد من بهش اعتقاد دارم کلی لباس و کفشای دخترم که کاملا نو بود و استفاده نمیشد دادم بدن به کسی مامانم میگفت حیفه نگه دار شاید دوباره بچه دار شدی گفتم کسی استفاده کنه من بیشتر خوشحال میشم تا بمونه شاید لازم بشه شاید نشه برکتشم برگشت تو زندگیمون
من اینجا حقیقت رو میگم نه چیزی که دوست داری بشنوی درخواست دوستی به هیچ وجه پذیرفته نمیشود حتی شما دوست عزیز