سر چیزهای بیخود اما این آزارم میده که بهم میگه برو برو طلاق بگیر ن تو دعوا ها چند روز بعد دعوا ک قشنگ اروم شده ینی اصلا بود و نبود من براش مهم نیست شما بودید از این همه بی رحمی دلتون نمی‌گرفت ؟
شوهر منم ازین گوها میخوره
بعدش که هرچی دلش خواست گفت، پشیمون میشه؟دلجویی میکنه؟
واسه من که اینجوره...قشنگ قهوه ایم میکنه بعدهم بایه بوس و بقل ماست مالی میکنه
شوهرم بهم بگه طلاق بگیر اقدام میکنم. اما طلاقم نمیده
دلم می‌گرفت؟ من اگه بودم، جدا می‌شدم. تحقیر رو هیچوقت قبول نمی‌کنم
همه شون همینن
منم میگم اگه یهو بزارم برم نمیپرسه کجا
من خودم سالهاس درگیر این مسئله م نمی دونم شوهرم میخوادم نمیخوادم بقول شما اصلا انگار فرقی نداره باشم یانباشم
ببین اگر اصلا وابدا به طلاق فکر نمیکنی به هیچ عنوان این بحث باز نکن بزار در حد همون حرف بمونه
ولی یه طوری رفتار کن که از طلاق نمی ترسی
ولی بنظرم رفتن شروع باختنه چرا باید بری تا به آرزوش برسونیش بعدم حرف دربیاد خودش رفته ایندفعه گفت برو بگو خودت اول به همه بگو من و نمیخوای بعدمن میرم چشم
نه می‌دونه همچین حرفی بزنه وای نمیستم جملشو تموم کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز