هیچ وقت این کتاب نخونده بودم دیروز ک داشتم کمدم مرتب میکردم توش دفترهای قدیمیم رو دیدم کلاس نهم یه نقاشی کشیدم از خودم ک صاحب یه مطب روانشناسی ام. کلاس یازدهم برای خواهرم و خودم بارها نوشتم خدایا شکرت برای قبولی وکالت یاسمن و برای خودم خدایا شکرت ک کمانچه لری خریدم. در کمال تعجب این اتفاق جدی جدی برام افتاد زندگیم جوری شده هرچی نوشتم داره اتفاق می افته البته اینم بگم وقتی مینوشتم جملاتی ک خیلی بهشون حس خوب داشتم و فکر کردن بهشون باعث نگرانی و استرس در درونم نمیشد اون ارزو ها عجابت شدن و اون نقاشی هم سرنوشت من به سمتش کشیده شد. اما جمله های ک حس منفی بهم میداد مثل ترس از نرسیدن هیچ وقت بهشون نمیرسیدم مثل جمله قبولی دانشگاه ادبیات ژاپنی تهران. پس باید اون جمله هایی ک خیلی قبولش دارید ک قطعا براتون اتفاق میفته رو بنویسید