سال ۹۸ یازدهم دبیرستان بودم گفتن قراره راهیان نور بریم هرکاری میکردم منو ببرن قبول نمیکردن از بخاطر وضعیت حجابم هم بابت این که شیطون بودم نمیبردن به زور سلامو صلوات فهمیدم چند نفری کنسل کردن اسم خودمو دوستامو دادیم و راهی شدیم خلاصه که توی راه همش گیر تامین اتوبوسمون بودیم و منم از این قبیل رفتار ها که ارایش کنو جلب توجه کنو ..
توی اتوبوس بهم میگفتن بخاطر شهدا چادرت رو حداقل این سه روزه سر کن فقط مسخرشون میکردم انگار که اومده بودم باهاشون لج کنم این که ما رسیدیم اردوگاه شهید باکری
اون شب هم به این روال گذشت گفتن قراره بریم منطقه فردا صبح یعنی غلیظ ترین ارایش رو من کرده بودم همه یه طوری نگاهم میکردن از بقیه دانش آموزا بگیر تا خادم ها راوی ها