از 20، 21 سالگی به بعد باید کار و خونه مستقل شد حتی اگه همه اون خونه 20 متر باشه گشنگی بکشی خیلی بهتر از خانواده ای باشه که دائم باهاشون دعوات شه، خانوادم بد نیستن ولی وقتی چندتا بزرگسال توی یه خونه باشه معلومه دعوا پیش میاد
انقدری که ترقوه ؛ رگ ؛ ته ریش ؛ سینه ؛ باسن ؛ چال لپ ؛ گودی کمر ؛ و بقیه پستی بلندی های بدنمون طرفدار داره، عقاید و اخلاق و خط فکریمون طرفدار نداره! توعصر حاضر حتما باید یه چیزیت زده باشه بیرون یارفته باشه تو تاشایسته بشی
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
بله به نظر منم هر فردی باید تجربه زندگی مستقل رو داشته باشه
اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم
وقتی دنبال بهانه میگردی که هر جوری شده خونه مجردی بگیری ببین عزیز من تو الان متوجه حرف من نمیشی اما تنها زندگی کردن کار هر کسی نیست یه آدم میخواد قوی و از جنس فولاد اونی که تنها زندگی میکنه همه راه ها براش بسته و مجبور و وقتی انسان به چیزی اجبار بشه میپذیره اما تو نمیتونی یه هفته تنها زندگی کنی خودت جمع میکنی برمیگردی پیش خونوادت
آره شایدم ولی یه بچه 3،4 شاید بتونه حوصله تحمل پدر و مادر رو داشته باشه، ولی نه یه دختر 23 سا ...
من زمان مجردین که چند سال پیش میشه حوصله پدر و مادرم رو نداشتم، سال اولی که با عشقم ازدواج کردم دیدم جالبه حوصله اینم ندارم، از صدای میوه خوردنش عصبی میشدم و .....با اینکه بشدت شخصیتشو دوست داشتم.
بنظرم شمام ریشه مشکلتو حل کن،
چون من رفتم مشاوره خدارو شکر درست شد، کتاب شفای زندگی هم بهم خیلی کمک کرد.
خودم را در آغوش گرفته ام، نه چندان با لطافت، نه چندان با محبت، اما ..... وفادار، ....وفادار