روتختم خوابیده بودم و میخواستم تا صبح گریه کنم
از موضوعی دلم گرفته بود
یه دفه احساس کردم یه چیزی رو شکممه
دیدم عه مورچس
اومدم بگیرمش که پرید
با چشمای اشکی هی همش گشتم دنبالش پیدا نشد
هنوزم دارم میگردم :|
همش حس میکنم کل بدنم میخاره و یه جونوری داره از روش راه میره، توهم زدم :(😂آخه مورچه هه نیستش:(😂
ولی خیلی بده مورچه یا سوسک گم بشه، اونم روی تخت 😐😂
خلاصه که گریه کردن امشب کنسله
باید مورچه پیدا کنم😶😂