بچه ها تند تند تایپ میکنم جواب سوالاتتونم سعی میکنم تند تند بدم فقط با تمرکز جواب بدین
من شوهرم زمان مجردی، با یکی دوست بوده به اسم پروانه ، البته به گفته خودش با خیلی ها صحبت میکرده و حرف میزده ولی اینو به این خاطر بمن گفته چون با یکی از فامیل هاشون دوست خانوادگیم و بیشتر وقتها رو باهم میگذروندیم مثل اینکه ترسیده خانومش بمن بگه این ماجرا رو ..اونم اومده این ماجرا رو بمن گفته ( از وقتی که گفته تا الان شاید دو سال میگذره که من میدونم این قضیه رو)
حالا این خانومم اولین دوست دخترش بوده و هم محلیشون ، یعنی هر وقت محرم یا یه مراسمی میشه من می بینم این خانومو ، و متوجه میشم که نسبت بهم یکم توجه نشون میده
شوهر منم اولین دوست پسر این خانوم بوده و این خانوم ازدواج میکنه که قطع میشه رابطه اشون بکلی
خب این تا اینجا ، بقیه اشو تند تند تایپ میکنم