با جاریم تو یه ساختمانی من بالام اون پایین،پایین مال پدرشوهرمه که فعلا اونا میشینن یه یه سالی هس که مام بالا رو ساختیم و اومدیم قرار بود یکی در میان پایین راهرو ورودی رو تمیز کنیم الان پسرش ۱ ماهشه یعنی ده ماه هس باردار و بچه داره از دو ماه قبلش که ما اومدیم شاید اگه ۱۰۰ بار من تمیز کرده باشم ۲۰ بار اون خوب منم آدمم کارم زیاده تازه باید از بالا جارو کنم تا ورودی خیلی میشه امشب پدرشوهرم خونه ما بود حرف افتاد گفتم من دیگه دست نمیزنم به پایین خسته شدم هی سو استفاده میکنه ازم برگشت گف تو به درد نخوری اون بچه کوچیک داره بخدا همش ۶ میرم نیس بچه همش خوابه دیگه ۱۰ دیقه وقت هم نمیبره
دعا کنین تو این روزای پربرکت که روزای سخت بیماری کوچولوم دیگه برنگرده التماس دعا
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
خب شما چکار ب جلوی خونه اون دارین بزار آشغال تلمبار شه چیزی ب پدرهمسرت نگفتی؟
کلی حرف بارم کرد شوهرم مثل جارو واستاد نگا کرد منم اومدم اتاق دیگه بیرون نرفتم بعدم من به شوهرم میگفتم اونم طی حرفی یکم وسیله بود گف بزارم پایین گفتم بزار دیگه اونجا که کثیفه از دهنم پرید گفتم قسم خوردم دیگه دست نزنم پدرش شنید
دعا کنین تو این روزای پربرکت که روزای سخت بیماری کوچولوم دیگه برنگرده التماس دعا
سرچیا دعوا میکنید دعوای خاله زنکی همش توی ذهنم میچرخه واقعا ارزشش رو داشت وقتی ادم سرش به چیزای مهم مشعول باشه وقت نمیکنه به این چیزای بی ارزش فکر کنه شما واسه یه جارو اینجوری میکنی دراینده قراره خیلی اتفاقا واسه ادم بیفته به این چیزای بی ارزش فکر نکن