ما پارسال با مادرم و خواهرام میخواستیم بریم مشهد
دخترم ناراحت شد که نمی بریم اونو
مامانم گفت من اینو میارم هر کاری کنید اینو من میارم
یه هفته بعدش مامانم فوت کرد و داغش تو دلمون موند
بعد پدرم قصد کرد بریم و اولین نفری که خواست ببره دخترم بود....جفتشون دیوانه ی دخترم بودن
حالا ما خواهر و برادری میخوایم بریم
دو تا خواهر بزرگ ها و داداش بزرگ نمیاد
پس تصمیم گرفتیم و من داداش کوچیکم بریم
بعد خب میتونم دخترم رو ببرم ولی خب خیلی از مبلغ پولم کم میشه
چون دخترمم بخوام ببرم پسرم هم باید ببرم اون وقت
اینم بگم من مطمئنم هممون بریم دخترم نیاد اون زیارت نیابتی ما برای پدر و مادرمون قبول نیست
چون دخترم رو از زندگیشون بیشتر دوست داشتن
باورتون نمیشه
مامانم از وقتی مرده حدود ۵ یا ۶ بار تو خواب آدم های مختلف اومده گفته مراقب دخترم باشید اون شِکَرِجون منه......هی تاکید میکنه ازش مراقبت کنید
یعنی امکان نداره هم مامانم هم بابام تو خواب کسی نیان از دخترم حرف نزنن.
مطمئنم نبرمش خیلی دلشون میشکنه
از طرفی باید فکر بودجم هم باشم.و باید قبل سالگرد مامانم برم مشهد حتما .نمیدونم چیکار کنم
تازگی یه اتفاقی هم افتاد همه خواهر و برادر هام تاکید دارن دخترمو ببریم