چرا باید اینطوری بمیرم؟
نمیشد یه مرگ بی خبر و عادی داشته باشم؟
یه جور مردن که دردش یه بار می بود نه اینکه هرروز درد بکشی تا اینکه بمیری...
بعد اینکه متوجه شدم کمتر از یه سال قراره عمر کنم حالم یه جوری شد...
ازینکه قراره بمیرم و راحت شم خوشحال شدم اما ناراحتم شدم چرا باید ناراحت شم مگه آرزوم نبود؟
بی خیال کنکور و هدفام شدم 😭 دارم با اشک و بغض می نویسم
الان دارم از لحظات آخر عمرم استفاده میکنم اومدم مسافرت اما چرا حالم خوب نیست؟؟؟؟
چرا دارم گریه می کنم؟؟؟؟؟
چرا دارم نوشت ابزار فانتزی میخرم؟؟؟؟
چرا میخوام لباس بخرم؟؟؟؟
مگه من قرار نیست بمیرم؟؟
😭😭😭😭😭 حالم بده واقعا همه میمیریم اما اینکه بدونی کی میمیری دردناکه...
چرا انقد یهویی تا همین چندماه پیش رفته بودم مشهد شفا خواسته بودم خوشحال بودم اما بعد اینکه فهمیدم سرطان بدخیم دارم و میمیرم نابود شدم
الان میپرسید چن سالمه ۱۹ سالمه
لطفا سوالی نپرسید
دلداری ندید که سرنوشت دست خداست گوشم پره ازین حرفا
ولی اشکالی نداره به هرحال خودم خیلی آرزوی مردن کردم هرچند قبل ازینکه این بیماری بگیرم و افسرده بشم خیلی زندگیرو دوست داست داشتم
عجب....آدم از فرداش خبر نداره
فقط خواستم یکم درد دل کنم...
اینکه ببینی اهدافت و جوونیت به فنا رفته درد داره