سلام خانما شب همگی بخیر
این اولین تاپیک منه اینجا٬ قبلا فقط خواننده بودم😁
اما امشب خیلی عصبانیم دلم میخواد بنویسم آروم شم
اگه هم توصیه ای داشتین خوشحال میشم بهم بگین
ما دیشب خونه داداشم اینا دعوت بودیم بعد سر شام به خانم داداشم گفته چرا انقدر زحمت کشیدی یه مدل غذا هم درست میکردی کافی بود و فلان
بعد برگشت گفت من همیشه آشپزی میکنم عادت دارم تو چون کلا کار نمیکنی فکر میکنی چیز خاصیه
منم دوست نداشتم جو به هم بریزه چون خیلیم ازم بزرگتره خندیدم گفتم اره واقعا من یه غذا درست میکنم تا سه روز خسته ام. ولی واقعا ناراحت شدم از حرفش
حالا من نمیدونم اصلا چرا فکر کرد من کار نمیکنم
من هم درس میخونم هم سرکار میرم هم تو کارای همسرم خیلی کمکش میکنم واسه همین خیلی به کارای خونه نمیرسم و معمولا یه خانمی میان کمکم
البته بازم هر موقع مهمون داریم به احترام مهمونا همیشه خودم غذا درست میکنم و حسابی هم تدارک میبینم
دیگه این که وقتی خودم و همسرم تنهایبم چیکار میکنم که به کسی ربطی نداره
خیلی ناراحتم از دیشب