از فضای دلگیر و مسخره و مسموم خونمون بیزارم
از بیدرکی ها ، بدبختی ها ، بی اتاقی ، دوستای بی معرفت ، خانواده پر از مشکل ، درس ، متنفر بودن از مدرسه خسته شدم !
از بی علاقه گی فقط برای مدرک درس میخونم ، من عاشق رشته ام هستم و از درس بیزار ! مسخره س نه !؟ آرایه ی پارادوکسه دقیقن زندگیم . بچه های رشته ی انسانی منظورمو میگیرن
دارم به این نتیجه میرسم واقعا یه آدم نحس و بی صفتم !
یه درونگرای احمق که تاریکی رو دوس داره
عاشق آهنگ روسیه
برای فیلم میمیره
تازه میخواد بشینه انیمه ببینه وقتی همه اوتاکو شدن !
میخواد بره دانشگاه فرهنگیان ، از یه طرف همزمان گیمر هم باشه !
من یه احمقم میدونم
درونگرایی که همه دوستاش میگن نه بابا تو خیلی برونگرایی
درونگرایی که با عوامل مدرسه و مدیر خوبه ، با خانوادش هم خوبه ولی جلوی غریبه ها و فامیل لاله لال !
دوست داره بعد از مدرکش ساز یاد بگیره اونم خودش بدون کلاس
چون از بقیه خوشش نمیاد
فوتبال دوس داره ولی به خاطر مربی افتضاحش دور فوتبالو خط کشیده
کسی که هم فضای اسپرت دوس داره هم فانتزی
کسی که هم عاشق خودشه هم متنفر از خودشه
هه بقیه عاشقشون میشن براشون همه جوره سنگ تموم میزارن
مگه من هم دختر نیستم !؟
این عاشقا از کجا پیدا میشه !؟ 😄💔
به شانس من باشه که ازدواج هم کنم ، گیر یه آدم سنگدل میفتم که بی درک تر از آدماییه ک میشناسم